سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نمایش وضعیت در یاهو

قالب وبلاگ

تاریخ : سه شنبه 89/9/16 | 2:48 عصر | نویسنده : دیدن صفحه اصلی وبلاگ

 

پیشنهاداتی برای آموزش کودکان اوتیسم
پیشنهادهایی برای آموزش بخش اول

پیشنهاداتی برای آموزش کودکان اوتیسم

 ترجمه کتاب Childern With Autism Suggestion For Teaching In The Inclusive Classroom

نوشته  Marilin Watson وهمکاران

«بخش اول»

توضیحات

زمینه‌ای برای این نظریات:

در سال 1993، ماریلین و درک، پروژه ای تحقیقاتی را که نگاهی به توانایی ریاضیاتی بچه های اوتیسمی داشت، در منطقه دوندین شروع کردند. انگیزه این کار تجربیات ماریلین در مؤسسه دونالد بیزلی بود؛ جایی که برای چندین سال، او با تعدادی از کودکان و والدینشان درگیر بود.این تحقیق با همت آدرین تام کینزاز مدرسه زنده یاد سارا کوهن انجام شد. در همان اولین سال، اوکار با کودکان دبستانی را شروع کرده، به بررسی و چگونگی انجام آن پرداخت.وی ارزیابی متناسبی به همراه برنامه ریاضیات مدرسه تهیه نمود؛ که به طور معمول در بین مدارس ابتدایی نیوزلند مورد استفاده قرار گرفت. به نظر می رسید بیشتر بچه‌ها توانایی انجام بسیاری از بخشهای این ارزیابی، بویژه در مرحله اعداد را دارا هستند.در همین سال، ما یک امتیاز تحقیقاتی از دانشگاه اوتاکو به دست آوردیم و سالی اندرو به عنوان دستیار تحقیق به ما پیوست. در طول یک سال، او با چهار کودک اوتیسمی کار کرد تا ببیند آنها چطور می‌توانند به بهترین نحو با قوانین کلاس ریاضی همگام شوند.ما سعی کرده‌ایم که از تمام تجربیات چند سال اخیر برای تهیه این مدارک سود ببریم هدف اصلی ما بهبود بخشیدن نظریات معلمانی است که احتمالاً در گذشته، برخوردهای بسیار اندکی با کودکان اوتیسمی داشته اند. اما چه کسی می تواند با شخصیت آنها پیوند برقرار کند؟ به هر حال، ما هم امیدواریم برخی از مباحثی که در اینجا مطرح می کنیم مورد استفادة تجربی معلمان قرار گیرد.

استفاده از این نظریات:

برخلاف معمول، ما به طور سنجیده‌ای طرف افقی صفحه را باز گذاشته‌ایم. با این کار، ما حاشیه سمت راست را به استفاده کنندگان اختصاص داده ایم تا آنها بتوانند یادداشت های خود را در آن، جا دهند. نظریات در سه فصل ارائه شده است. هدف فصل اول، ارائه یک سری مطالب کلی در مورد بچه‌های اوتیسمی است. فصل دوم، بخش عملی‌تری است که در مورد مسائل روزمره آنها بحث می کند و شامل نمونه هایی از مشکلاتی است که ممکن است در تدریس بچه های اوتیسمی پیش آید، و موفقیت هایی که در حل این مشکلات کسب شده است. در فصل سوم، منابعی را معرفی کرده ایم که شما با استفاده از آنها می توانید بر برخی از مشکلات غلبه کنید و نیز وظایف پرسنل کلیدی را فهرست کرده‌ایم. به خاطر داشته باشید که هیچ کس همه جوابها را نمی‌داند. به هر حال، شنیدن تجربیات دیگران ممکن است به حل بعضی از مشکلات شما کمک کند. بنابراین ما از شما خواهش می کنیم با افراد دیگری که درگیر تدریس کودکان اوتیسمی هستند، تماس برقرار کنید و بعضی از راه حلها و استراتژیهای خود را با‌ آنها در میان گذارید. معلمان و پرسنل مدارس افراد پرکاری هستند؛ بنابراین، ما این کتاب را نوشته‌ایم تا آنها در آن تعمق کنند و نیازشان برطرف شود. این کار برای پایدار ساختن هر بخش مهم بود. برای هر بخش، ما نکات متنوع و مهمی را که در آن بخش نگاشته شده، فهرست کرده‌ایم. این نکات حجم وسیعی از مسائل را می‌پوشانند. اصول اساسی که به طور کلی پایه ای برای نظریات است، به شرح زیر است:

کودکان اوتیسمی افراد باهوشی هستند که توانایی یادگیری در کلاس با کودکان نظیر خود را دارند.کودکان ممکن است به سختی چیزی را یاد بگیرند و مطمئناً مشکلات خاص خودشان را دارند، ولی در بسیاری از موارد هیچ تفاوتی با دیگر بچه‌های کلاس ندارند. به طورکلی، ما به کودکی با اختلال اوتیسم اشاره کرده‌ایم و اگر آن فرد اوتیسمی مؤنث هم بوده، ما برای صحبت کردن در مورد او از لفظ مذکر(He ) استفاده کرده ایم. همین طور از لفظ مونث ( She ) برای یک معلم نامشخص بهره جسته ایم. ما برای این استفاده معذرت خواهی می‌کنیم. اما دیگر انتخابهایی که می‌خواستیم در نظر بگیریم، برای ما در بیان ساده محتوای این متن مشکل آفرین بود. متأسفانه زبان انگلیسی کلمات ساده‌ای برای او ( مؤنث و مذکر ) ندارد.

در اینجا شایسته است از همه کسانی که به طریقی در تهیه این نظریات ما را یاری کردند، تشکر کنیم. ابتدا، از کودکان و والدینشان که با ما همکاری کردند و تجربیات خودشان را در اختیار ما گذاشتند که پایه و اساس این اسناد و مدارک است و سپس، از معلمانشان و دستیاران آنها - که بدون کمک و همکاری مشتاقانه آنها ما حتی نمی توانستیم این پروژه را شروع کنیم – سپاسگزاری و قدردانی می کنیم. حمایت مالی دانشگاه اوتاگو و انستیتو دونالد بیزلی کمک بسیار مؤثری برای ما بود. همچنین ان دونلان از دانشگاه ویسکانسین، مدیسون در شروع کار به ما کمک مفیدی کرد.معلمان زیادی این مطالب را خواندند و نظریات گرانبهایی از تجربیاتشان را در اختیار ما قرار دادند، ما از آنها به خاطر وقت و خلاقیتشان تشکر می‌کنیم.و در پایان، ازآدرین تامکینز و گروهش در مدرسه سارا کوهن تشکر می‌کنیم زیرا بدون، دیدگاههایشان، این نظریات هرگز تحقق نمی یافت.

بخش اول

کلیات

فصل اول اوتیسم: درباره آن چه می دانیم؟

کودکانی که دچار«اوتیسم» هستند، تمام مربیان، معلمان و جامعه را برای مدتی فریب می‌دهند. فیلمهایی از قبیل مرد بارانی برای تعداد بسیار زیادی از بینندگان علاقه مند، نمایش داده شد. بیشتر کودکان به اندازه ریموند (شخصیت اصلی داستان) قادر به صحبت کردن نیستند؛ اگر چه گاهی آنها خیلی فعال و یا مشغول به محیط اطراف خود به نظر می رسند . در گذشته، عقیده داشتیم که بیشتر این کودکان از نظر عقلی عقب افتاده، و در روابط اجتماعی جالب نیستند، ولی حالا می دانیم که این مورد اغلب اوقات درست نیست. این باورها عکس العملهای ما نسبت به رفتارهای غیر معمول این کودکان است. با توجه به تحقیقات محقق انگلیسی، لورنا وینگ، ویژگیهای اوتیسم و طیف اوتیسم، برای 9 نفر از هر100 نفر رخ می دهد. این بیماری روی پسران 4 تا 5 برابر تاثیر گذار تر از دختران است.

تشخیص بیماری

تشخیص بیماری اوتیسم معمولاً وقتی رخ می‌دهد که والدین و نزدیکان متوجه می‌شوند که کودک پیشرفت یادگیری درست زبان را در سنین دو تا سه سالگی از دست داده است.

تعداد زیادی از والدین گزارش می‌دهند که متوجه شده اند پاسخهای کودک آنها مدتی قبل از تشخیص این بیماری متفاوت بوده است.

مشکلاتی با عکس العملهای جامعه: این مشکلات در مورد کودکانی است که تازه راه افتاده‌اند و نمی‌توانند ارتباط چشمی داشته باشند یا آمادگی نشان دادن احساس خود را با بیان چهره ای (به وسیله عکس العملهای صورت) ندارند. آنها ممکن است نتوانند در بازیهای اجتماعی از قبیل آوردن عروسک و نشان دادن آن به شخصی شرکت کنند.

مشکلاتی برای ارتباط برقرار کردن: در بعضی کودکان ممکن است پیشرفت گفتاری از بین برود یا بعضی از آنها در یادگیری یک سری لغات پیشرفت داشته باشند، ولی خیلی زود آنها را فراموش کنند. این گونه کودکان ممکن است بتوانند براحتی چیزی را که به آنها گفته می‌شود، تکرار کنند یا در مورد موضوعات غیر معمولی مرتب صحبت کنند. همین طور ممکن است برای استفاده از روشهای ارتباطی رفتاری، از قبیل اشاره کردن به چیزی که مورد علاقه‌آنهاست، تلاش اندکی داشته باشند.

علایق غیر معمولی و الگوهای رفتاری: بعضی از والدین گزارش می دهند که کودک آنها علاقه ای غریزی یا تعلقی به اشیا یا موضوعات غیر معمولی، مانند یک تکه ربان دارد. کودک ممکن است ربان را برای جلب توجه دور چشمانش ببندد. کودکان دیگر روشهای مخصوص دارند، مثل اینکه آن را روی لباسهایشان می بندند؛ که اگر باز شود، باعث عصبانیت یا ناراحتی آنها می شود.

دیگر عنوانها

برای توصیف کردن کودکانی که مقاومت های مشابهی دارند ،گزینه های دیگری نیز به کار می‌بریم که عبارتند از:

اوتیسمیهای رفتاری، اوتیسمیهای شخصیتی، اوتیسمیهای بی نظم با پیشرفت ونفوذ کنندگی (این عنوان وقتی به کاربرده می‌شود که کودکان بسیاری از نشانه‌ها و صفات اوتیسم را دارند ولی با تمام معیارها جور نیستند ) و سندرم آسپرجر. سندرم آسپرجر، بعضی اوقات به عملکرد بالای اوتیسم اشاره دارد و معمولاً توصیفی برای آن دسته ازکودکانی است که سخن و کلام را توسعه داده اند، ولی مشکلات قابل توجهی در عکس العملهای اجتماعی دارند و برخی رفتارها و علایق غیر معمول نیز دارند. بیشتر کودکان و بزرگترهایی را که به سندرم اسپرجر مبتلا هستند، وقتی ملاقات می کنیم، می بینیم دارای یک سری حسهای بالای آگاهی هستند، ولی اغلب مشکلاتی در هماهنگی حرکاتشان دارند. کودکانی با سندرم تورتو سندرم رت نیز مشکلاتی شبیه به اوتیسمیها دارند. خوشبختانه پیشنهادهایی در این کتاب برای معلمانی که با هر کدام از این گونه کودکان در ارتباط هستند، وجود دارد. آسان نیست که این کودکان را بفهمیم یا در مورد آنها به صورت خلاصه بنویسم، زیرا هر کودکی مانند ندارد و منحصر به فرد است.البته، ممکن است دلایلی برای رفتار غیر معمول آنها وجود داشته باشد. در این بخش، ما می‌خواهیم تفاوتهای حسی و حرکتی راکه بعضی کودکان دارند بررسی کنیم و راههایی برای بهبود بخشیدن بعضی از رفتارهای آنها بیان کنیم.

افراد مبتلا به بیماری اوتیسم

در رفتارها و عکس العملهای اجتماعی مشکل دارند؛

در ارتباطهایشان مشکل دارند؛

ممکن است علایق غیر معمول و الگوهای رفتاری غیر معمول داشته باشند.

تفاوتهای حرکتی

کودکان و بزرگسالانی که دچار بیماری اوتیسم هستند، هنگامی که می خواهند کاری را انجام دهند، مشکلاتی برای حرکت دادن بدنشان دارند. آنها اغلب می فهمند که در انجام دادن کار دچار مشکل هستند و برایشان خیلی سخت است که حرکت خود را متوقف کنند. آنها کمی شبیه به کسانی هستند که لکنت زبان دارند. بعضی اوقات می توانند لکنت خود را کنترل کنند و بعضی اوقات تلاش برای متوقف کردن آن، باعث بدتر شدن این حالت می‌شود. دلیل اینکه چرا افرادی که دچار بیماری اوتیسم هستند چنین مشکلاتی دارند، واضح نیست. عصب شناسان و کسانی که مشغول مطالعه وکالبد شکافی هستند، در حال تحقیق بر روی بخشهایی از مغز اشخاص اوتیسمی هستند تا تفاوتهای اصلی ساختاری آن را بیابند. این تحقیق ممکن است در آینده ما را به درک بیماری اوتیسم رهنمون سازد. وقتی مشاهده می کنیم که این کودکان در حال حرکت هستند، وضعیتهای دشوارفراوانی پیش می‌آید. آنها می‌توانند از بلندترین حصارها با سرعت بالا بپرند و با مهارت زیادی قفلها را باز کنند، اما وقتی که از آنها می‌خواهیم یک مداد را به دست بگیرند، دستان نرم و سستشان نمی‌تواند مداد را به چنگ آورد. کودکانی را مشاهده می‌کنیم که گاهی برای شروع یک کار مشکلاتی دارند، هر چند برای انجام آن کاملاً آماده اند و احساس می کنیم کاملاً فهمیده اند و مشتاق هستند که به این فعالیت مشغول شوند. برای مثال، کودکی در فعالیتی مشغول می شود که باید قوطی کنسروهای غذای مورد علاقه‌اش را از بسته بیرون بیاورد . به نظر می رسد که او از انجام این کار لذت می‌برد و علاقة زیادی نشان می‌دهد که این کار را انجام دهد، ولی قادر نیست خودش انجام دهد. کودک آشکارا نشان می دهد که می‌خواهد کنسروها را به وسیله گذاشتن دستش روی دست معلم، و کمک گرفتن از او به حرکت در آورد و به تنهایی قادر نیست این کار را انجام دهد.

در مورد دو جفت قوطی اول، معلم دقیقاً انگشتان کودک را دور قوطی می‌گذارد و به او کمک می‌کند تا آنها را از بسته خارج کند و تنها پس از این کار است که کودک می تواند بدون کمک بقیه قوطیها را بیرون آورد. بعضی کودکان یک عمل را بارها تکرار می کنند. این قبیل عملها شامل چرخاندن مداوم اشیا، از قبیل سکه ها و استقامت داشتن در کار است، که این یک حرکت تکراری و پیوسته است، و یا باز و بسته کردن قفلها به دفعات زیاد. بزرگسالانی که بیماری اوتیسم دارند، می گویند متوقف کردن این تکرارها برایشان خیلی سخت است و بدن آنها هم به این عمل پاسخ نخواهد داد. حرکات مرکب، بویژه کارهایی که یک شخص نیاز دارد کاری را با یک دست انجام داده و کار دیگری را با دست دیگر انجام دهد، مشکلات مخصوص به خود را نشان می دهند. برای مثال، کودکی، سیبی را در یک دست نگه می دارد و می خواهد سیب دیگری را نیز با دست دیگرش بر‌دارد، اما وقتی با اصرار برای انجام این کار تلاش می کند، سیب را می‌اندازد. گاهی شخصی برای انجام چنین کاری موفق می شود، اما قادر نیست به طور کامل این عمل را ادامه دهد. هر شخص عادی می‌تواند همین کار را به طور خودکار انجام دهد، و این عمل بدون فکر و ناآگاهانه و خود به خود انجام می‌شود. این عمل ساده، یکی از مسائلی است که خودمان در مورد آن اقدام می کنیم و برای همه ما واضح و روشن است. به هر حال، این دانش آموزان ممکن است به طور معمول وقت بیشتری صرف کنند، تا بتوانند به این مرحله برسند و ممکن است در طول این مسیر تجربیات ناموفق بسیاری هم داشته باشند. این ناکامی می تواند برای والدین و معلمان آنها نیز پیش آید. سعی کنید به خاطر بیاورید که هماهنگی اعمالتان چقدر مشکل بوده است؛ مثلاً وقتی شما برای اولین بار اتومبیلی را ‌رانده اید، چقدر مشکل بوده است که حواستان را متمرکز کنید، حتی اگر هیچ مشکلی هم در حرکت نداشته اید! برای مثال، بستن بند کفش را در نظر بیاورید! اگر آگاهانه در مورد تمام مراحل بستن بند کفش فکر کنید، می بینید که چقدر مشکل است!

افرادی که دچار بیماری اوتیسم هستند، به نظر می رسد که برای انجام یک حرکت، مشکل بزرگی برای برنامه ‌ریزی دارند. بدن آنها به طور جدی به پیامی که از مغز آنها فرستاده می شود، پاسخ نمی دهد. بنابراین، آنها به روشهای آموخته شده خوب اعتماد می کنند که احتیاج به برنامه‌ریزی فعال برای آنها در موقعیتهای خاص ندارد. آنها اگر قادر نباشند که فعالیت را دنبال کنند ناراحت می شوند. اگر ما صبر و حوصله داشته باشیم، می‌توانیم به کودک یاد بدهیم که این حرکات خود را کنترل کند. همچنین یک سری مدارکی وجود دارد که نشان می دهد اشخاص اوتیسمی، با سازماندهی افکارشان در روش مرتب سازی مشکلاتی دارند. آنها ممکن است در موقعیت خاصی بمانند و قادر نباشند افکار خود را دوباره متمرکز کنند. برای مثال، دانش آموزان ممکن است صحبت دربارة مکانی را که اخیراً دیده اند، شروع کنند، اما دوباره قادر نباشند که به کار کلاسی خود توجه و تمرکز کنند. در بخش دوم، ما یک سری پیشنهاداهایی ارائه می کنیم که ممکن است برای آن دسته از دانش آموزان شما که تجربة چنین مشکلاتی را داشته اند، مفید و سودمند باشد.

افراد مبتلا به بیماری اوتیسم

ممکن است بفهمند که در کنترل بدنشان مشکل دارند؛

ممکن است در شروع کردن، متوقف کردن، ادامه دادن و ترکیب کردن حرکات خود مشکل داشته باشند؛

اغلب به روشهای ارتباطی خوبی که آنها را به موقعیتهای مطمئن و درستی رهبری میکند تکیه می‌کنند.

تفاوتهای حسی

دونا ویلیامر، کسی است که سه عنوان کتاب پر فروش در بارة تجربیاتش در مورد اوتیسم نوشته است. او گزارشهای متفاوتی را از اشخاصی که اوتیسم دارند، ارائه می دهد. این مشکل، ناتوانی در استفاده از اطلاعات حسی به طریق مناسب و سازماندهی درست آنهاست. آنها ممکن است فقط قادر باشند تنها از یک حس و در یک زمان استفاده کنند. برای مثال، اگر آنها در حال شنیدن چیزی باشند، قادر نخواهند بود که ببینند چه اتفاقی می افتد . یک سری دیدنیها و شنیدنیها ممکن است برای این افراد خیلی منحرف کننده و حتی آزار دهنده باشد. برای مثال، یک چراغ فلورسنت که در پس زمینة خود صدای وزوزی تولید می کند، ممکن است به آنها فشار بیاورد و از متمرکز کردن حواسشان در زمانی که شخصی با آنها صحبت می‌کند، جلوگیری کند. از این رو، خیلی از بچه ها در متمرکز کردن حواسشان با صداها و اشیای مهم کلاسشان مشکل دارند. آنها روی آن چیزی که ما به عنوان یک پس زمینة صدایی یا بینایی ملاحظه می کنیم، ثابت می شوند . به بعضی از بچه ها فشار شدیدی وارد می شود، زیرا همه چیز را قاطی می کنند، و به نظر می رسد که همة حواسشان بسته شده و تا مدتی پاسخ نمی دهند. بعضی از بچه ها با حواس دیگر خود مثل حس لامسه مشکل دارند. برای مثال، اغلب اوقات لباس پوشیدن باعث مشکلاتی می شود و یک کودک نیاز دارد که همة اعضای بدنش قبل از اینکه بتواند روی کارش تمرکز پیدا کند ، برای لباس پوشیدن به حرکت در آید. یک لمس آرام بعضی اوقات می تواند خیلی دردناک به نظر برسد؛ به طوری که حتی یک شکستگی استخوان ممکن است این قدر برایشان دردناک به نظر نرسد.

این جریان بین حساسیت فوق العاده زیاد و کم شدن حساسیت ظاهری، به وسیلة تمپل گراندین بخوبی گزارش شده است . او یک بیمار اوتیسمی بزرگسال است و مطالبی نوشته است که در مورد جزئیات مشکلاتش در بخش شنوایی و بویژه گفتاری است. او شنوایی خود را به این صورت توصیف می کند؛ « مثل داشتن یک سمعک است که می توان صدای آن را کنترل کرد « با صدای خیلی بلند » . مثل یک میکروفن است که وقتی باز می شود، همه چیز را می کند و توفان به پا می کند. من دو انتخاب دارم: یا اینکه میکروفن را روشن کنم و توفان ایجاد شود یا اینکه آن را ببندم. (مراجعه کنید به گراندین، 1992، ص 107). آنها سعی می کنند صدای پس زمینه‌ای تولید کنند که ممکن است برای افراد عادی نسبتاً آسان باشد، تقریباً معنی همان صدایی را دارد که او می خواهد بشنود.

صداهای ناگهانی، صداهای گیج کننده (مثل صداهایی در فروشگاههای بازار) و صداهای مداوم که ایجاد می شوند، می توانند همه باعث مشکلاتی شوند. تمپل گراندین (گراندین، 1992، ص 107) بیان می کند که:اگر یک کودک اوتیسمی با صداهایی که در کلاس مثل یک موتور جت منفجر می‌شوند، بمباران شود؛ غیر ممکن است که بتواند برای یادگیری متمرکز شود. تمپل گراندین برای جلوگیری از این اتفاق راه حل هایی را ارائه کرده است.

تمپل گراندین تا زمانی که خیلی پیر شده بود، صحبت نکرد. اینکه قادر نبود صحبت کند یک ناکامی خیلی بزرگ به حساب می آمد. اگر در یک موقعیت کم استرس قرار می گرفت می توانست کمی صحبت کند. اما اگر به او فشار زیادی وارد می شد، عصبانی می‌شد، و اگر فشار کافی نبود، هیچ پیشرفتی نمی توانست بکند . فریاد زدن تنها راه ارتباطی او بود و با این کار به دیگران می گفت که نمی خواهد کاری را انجام دهد .خیلی از افرادی که اوتیسم دارند ، به نظر می رسد که در نگهداری تعادل در عکس العملهایشان مشکل دارند. آنها اغلب، یا خیلی زیاد و یا به مقدار خیلی کم، از خود هیجان، تنش، اضطراب و دیگر احساسات و پاسخهای حسی را نشان می دهند. بعضی از بزرگسالان می گویند که حواسمان قاطی می‌شوند. معمولاً این حواس بینایی، شنوایی و لامسه هستند. جیم در این باره توضیح می دهد:

« بعضی اوقات کانالها قاطی می‌شوند، مثل وقتی که صداها از کانال زنگ وارد می شوند. بعضی اوقات می دانم که چیزی به جایی می آید، ولی نمی توانم دقیقاً بگویم که چه حسی وارد شده است.( رجوع شود به سسارونیو گاربر، 199، ص 305)

دانا ویلیامز هم در مورد مشکلاتش در دانستن این که بدنش در کجا قرار گرفته، می نویسد که او باید دستش را روی صندلی بکشد که روی آن نشسته، و به خود اطمینان دوباره بدهد که واقعاً نشسته است، یا اینکه دیوار پشتش را لمس کند تا به یاد آورد که کجای اتاق است.

او نمی تواند اطلاعات نرمالی راکه ما از بدن خود دریافت می کنیم و می فهمیم کجا قرارگرفته‌ایم، دریافت کند.

همة افرادی که دچار اوتیسم هستند، تجربة همة این مشکلات را ندارند، و همة آنها لزوماً همه این مشکلات را همیشه تجربه نکرده‌اند. به همین دلیل، مهم است که هر شخص را به صورت فردی بشناسیم. مشاهدات دقیق و صحبت با والدین، اغلب یک سری الگوهای مفیدی را آشکار خواهند کرد. ابتدا ما باید اطلاعاتی در مورد چگونگی عملکرد حواس آنها داشته باشیم، تا بتوانیم در موقعیتهایی که آنها را دچار فشار زیاد و ترس میکند، مؤثرتر برخورد کنیم. اگر ما به آنها بگوییم که هیچ محافظتی برای پیشرفت مناسب استراتژیها وجود ندارد، تنها واکنش آنها ممکن است فرار کردن یا ساکت ماندن باشد. به عنوان معلم، ما تمایل داریم که هر دوی این واکنشها را از بین ببریم.

برای ساختن چیزهایی حتی پیچیده تر، هم برای آنها و هم برای ما به نظر می‌رسد که حواس آنها در موقعیتهای متفاوت ، به طور متفاوتی کار می کند. بعضی روزها، آنها ممکن است گفتار ما را با اندک مشکلی بفهمند و روز بعد ممکن است برای آنها مجموعه‌ای از صداهای بی معنا باشد. اگر کودک در حالت معمولی پاسخ ندهد، ممکن است بدرستی در جریان گفتار شما قرار نگیرد. کودک اوتیسمی ممکن است به خاطر فشارهای زیادی که به او وارد می شود، نتواند صدای تمام بچه هایی را که در کلاس صحبت می کنند، تحمل کند و احتیاج داشته باشد که از کلاس خارج شود، اما در روز دیگر قادر خواهد بود تا این صداها را براحتی تحمل کند. آسان کننده ها به نظر می‌رسد که کمک کنند. احساس می شود که بیماری، خستگی و استرس از دلایل افزایش این مشکلات باشد. درک این نکته بسیار مهم است که بدانیم این کودکان بسختی تلاش می کنند تا بتوانند در محیطهای اجتماعی شلوغ بمانند، محیط هایی، مثل کلاسها و زمینهای بازی - علی رغم مشکلاتشان- رفتار خود را با دنیای اطراف تنظیم کنند و در هر موقعیتی احساس غیر عادی خود را اصلاح نمایند.

بیماران اوتیسمی

ممکن است قادر باشند فقط به یک حس و در یک زمان پاسخ دهند.

به نظر می رسد که احتمالاً یک حس خارق العاده برای بینایی، شنوایی، لامسه و حس درد داشته باشند.

ممکن است حواسشان قاطی شود.

ممکن است حواس متفاوتی در موقعیتهای متفاوت داشته باشند.

ممکن است، بدون توجه به مشکلات حسی که دارند، تلاش زیادی برای غلبه بر این مشکلات انجام دهند.




تاریخ : شنبه 89/9/13 | 8:28 صبح | نویسنده : دیدن صفحه اصلی وبلاگ

رندال  معتقد است  که بازی جزئی مهم در آموزش  اطفال است . به زعم  وی محرومیت از بازی به شدت تاثیر گذار بوده و موجب تاخیر در رشد اجتماعی  کودکان می شود . اما به نظر می رسد که به واقع بازی پایه  و اساس اولین روابط اجتماعی باشد . در طی بازی می آموزیم که با دیگران به نحو مطلوب ارتباط برقرار کنیم ، تجارب مختلف کسب کنیم  و در افکار و تمایلات خود منعطف باشیم . باید توجه داشت که کودکان اوتیسم در مقایسه با دیگران از رشد اجتماعی  کمتری نیز بهره می برند . محور  این نگرش بر این موضوع  استوار است  که  رشد اجتماعی  کودکان  ناشی از اثر متقابل سطح شناختی  و طرح های ذهنی آنان با تجربه های  محیطی است . لذا در این قبیل کودکان  مشکلات رشد  اجتماعی همواره وجود خواهد داشت . یکی از مهمترین اهداف در آموزش و پرورش  کودکان اوتیسم ،سازگاری اجتماعی ،برقراری  روابط مفید و موثر با دیگران  و پذیرش مسئولیت های اجتماعی در مهارت هایی که بیشتر در زمینه خودیاری است ، می باشد .بازی می تواند  موجب تقویت  فرایند سازگاری  با اجتماع و جامعه در کودکان اوتیسم گردد. این بازی ها  باید به طور مستقیم یا غیر مستقیم بر روی مسائل عاطفی یا جسمی و بر اساس نوع اختلال موجود ،برنامه ریزی و اجرا گردد .

 

معرفی تعدادی از بازی های موثر برای کودکان اوتیسم

·         پرتاب توپ به هوا

بچه ها به صورت  دایره ای می ایستند ، مربی توپ را به هوا پرتاب می کند یکی از بچه ها را صدا می زند .بچه ای که نام او برده شده باید بلافاصله به وسط دایره آمده و توپ را بگیرد و اجازه ندهد که توپ بیافتد .پس از اینکه بچه ها این مرحله را یاد گرفتند یکی از بچه ها  توپ را به هوا پرتاب می کند و اسم یکی دیگر از دوستانش را صدا می زند و بازی به همین منوال ادامه پیدا می کند تا یکی یکی بچه ها حذف شوند و برنده ها مشخص می شود .

 

 

 

 

 

·         قایم موشک

برای اجرای این بازی ابتدا بچه ها باید قایم شدن در جاهای مختلف را یاد بگیرند وقتی پنهان شدن را یاد گرفتند در مرحله بعد پیدا کردن وبه دنبال هم گشتن را یاد می گیرند .

 

 

· 

برای شروع این کار ابتدا مربی و کودک با هم مسابقه می دهند بعد ازاینکه کودک متوجه شد از او چه می خواهیم این کودک بایک کودک دیگر مسابقه می دهند و در آخر بصورت گروهی مسابقه طناب کشی را انجام می دهند .

 

·         گذاشتن توپ بین دو پا و پریدن

      در این بازی بچه ها باید بتوانند توپ را بین دو پایشان کنترل کنند و همزمان شروع به پریدن کنند.

 

 

 

 

·         پریدن از روی کمر دیگران

بچه ها باید به صورت خمیده بایستد  ویکی از بچه ها از روی  آنها بپرد . برای آموزش این بازی  ابتدا از بچه می خواهیم از روی موانع بلند بپرند .پس از اینکه  این کار را  یاد گرفتند .چند تا از بچه ها به صورت خمیده می ایستند و یکی از بچه ها از روی آنها می پرد .

 

 

 

 

·         به صورت دایره بایستند و توپ را برای هم شوت کنند

ابتدا بچه ها باید به صورت انفرادی بتوانند توپ را برای هم شوت کنند و سپس به صورت دایره ای بایستند و به همین صورت که ایستاده اند توپ را برای یکدیگر شوت کنند .

 

 

·         چرخیدن دور صندلی همراه با موسیقی  و نشستن به محض قطع صدا

آموزش این بازی به این صورت است که ابتدا آهنگی برای بچه ها پخش می کنیم  و از آنها می خواهیم که به دور صندلی ها بچرخند و به محض قطع شدن آهنگ روی صندلی بنشینند.(لازم به ذکر است در هر دوره یکی از صندلی ها نسبت به بچه ها کم می شود) و هرکس بعد از قطع صدا ایستاده بود از بازی خارج می شود .

 

 

 

·         عمو زنجیرباف و آسیاب بچرخ

 در این بازی ها بچه ها به صورت دایره می ایستند و صدای حیوانات و حرکات تخیلی از قبیل شانه زدن ، خندیدن ،گریه کردن را تقلید می کنند.

 

 

 

·         جمع کردن توپ با آهنگ و متوقف کردن هنگام قطع صدا

در این بازی از بچه ها خواسته می شود با پخش آهنگ شروع به جمع کردن توپهای روی زمین کنند و بلافاصله بعد از قطع شدن آهنگ، دیگر هیچ توپی را برندارند و بعد از اتمام کار شروع به شمردن توپها می­کنند فردی به عنوان برنده معرفی می شود که تعداد توپهای بیشتری را جمع کرده باشد.

 

 

برنامه های آموزشی جهت تقویت توجه، تمرکز و هماهنگی چشم و دست

تقلید ساخت با قطعات بریکس

هدف: هماهنگی چشم و دست ، تقویت توجه و تمرکز.

نحوه اجرا: ابتدا از یک قطعه شروع می کنیم، یک قطعه برای کودک و یکی برای مربی .

مربی قطعه ای را در زوایای مختلف گذاشته و از کودک می خواهد به همان شکل قطعه را بگذارد.

هنگامی که کودک این مرحله را به خوبی پشت سر گذاشت مراحل پیشرفته تر و با دو قطعه را ادامه داده و به تدریج تعداد قطعات را بیشتر می کنیم و کودک باید طبق الگوی مربی قطعات را بچیند. وقتی کودک توانست با تقلید قطعات را بچیند از او می خواهیم به صورت تخیلی با استفاده از قطعات اشکالی مانند برج بسازد.

قابل ذکر است در تمام این مراحل قطعاتی که کودک و مربی به کار می برند باید همرنگ و هم شکل باشند.

 

 

 

بولینگ

هدف: هماهنگی چشم و دست

نحوه اجرا : ابتدا از کودک می خواهیم توپ را به سمت بولینگ ها قل بدهد، پس از آن  چند عدد از بولینگ ها را با فاصله زیاد از یکدیگر گذاشته و از بچه می خواهیم توپ را بدون هدف به طرف بولینگ بزند، سپس بولینگی را به عنوان هدف مشخص کرده و از او می خواهیم توپ را به طرف آن قل بدهد و به تدریج فاصلة بین بولینگ ها را کمتر و تعداد بولینگ ها را افزایش می دهیم.

 

 

 

 

دکمه بستن

هدف: تقویت مهارتهای حرکتی ظریف، آموزش مهارت  خودیاری .

نحوه اجرا : ابتدا با مقوا یک دکمه  و جا دکمه بزرگ تهیه کرده و از کودک می خواهیم دکمه را در جا دکمه قرار دهد پس از آنکه مهارت کافی را در این مرحله بدست آورد، این کار را با دکمة جدا و جا دکمه جدا بر روی پارچه انجام می دهد. پس از یاد گیری این مرحله کودک بایدبتواند دکمة لباس را بیرون از تن و روی تن دیگران یا روی لباس عروسک باز و بسته کند.

آخرین مرحله یادگیری بستن دکمه لباس در تن خود کودک است.

 

 

 

ماز

هدف: تقویت هماهنگی چشم و دست، تقویت عضلات دست

نحوه اجرا: برای اجراای این برنامه ابتدا کودک باید بتواند با مداد بین خطوط موازی حرکت کند بعد از یادگیری این مرحله حرکت با مداد و از بین خطوط مارپیچ یا شکسته به او آموزش داده می شود اگر کودک در این مرحله توانست بدون هیچ خطایی دو شکل را با خط به هم متصل کند وارد مرحله ماز ساده می شویم در برنامه یک ماز بدون مانع برای کودک رسم می کنیم و کودک باید بتواند با مداد از این موانع و بدون برخورد با دیواره ها عبور کند.

آخرین مرحله عبور از ماز با مانع است که در این مرحله کودک علاوه بر اینکه باید بتواند از بین خطوط عبور کند باید مواظب باشد به موانع برخورد نکند و راه اصلی را بدون برخورد با آنها پیدا کند.

 

 

اعصاب سنج

هدف: تقویت هماهنگی چشم و دست و تقویت توجه و تمرکز

نحوه اجرا: در این برنامه کودک باید یاد بگیرد دستة فلزی را بدون برخورد با میله های پر پیچ و خم فلزی حرکت دهد. در صورت برخورد دسته به فلزی صدای بوق بلندی شنیده می شود. در این بازی به دلیل روشن شدن لامپ و داشتن صدا خطاها برای بچه ها بارز است و بیشتر دقت می کنند که خطا نکنند.

 

 

 

حرفه آموزی

حرفه عبارتست از مجموعه  اقدامات در جهت آموزش، اشتغال و به کا رگماری فرد به گونه ای که بتواند از طریق آن ضمن کسب درآمد و تامین معاش به منزلت شخصی و اجتماعی مناسب دست یابد.

اکثر کودکان با توجه به توانمندیها و استعدادهایشان در کنار آموزش یا بعد از گذراندن آموزش نیاز به یادگیری یک مهارت و حرفه ای را دارد که در آینده بتواند به عنوان شغل یا یک حرفه از آن استفاده کند با توجه به این مهم ضروری به نظر می رسد که برای کودکان اوتیسم نیز جهت استفاده از یک حرفه یا مهارت برنامه ریزی درستی انجام پذیرد. به همین دلیل مرکز آموزش و توان بخشی کودکان اوتیسم اصفهان بخشی از فعالیتهایش را به آموزش مهارتهای حرفه ای اختصاص داده است. در این بخش حرفه هایی از قبیل معرق، چرم دوزی و تهیه پاکت وجود دارد و مددجو برای وارد شدن به این مرحله از آموزش باید تسلط کافی و مهارت نسبتا خوبی در انجام مهارتهای حرکتی ظریف و درشت، توجه و تمرکز و دقت کافی هنگام استفاده از ابزار به دست آورد . در ابتدای آموزش، هر کدام از حرفه های مورد نظر به مراحل کوچکتر تقسیم می شودو پس از موفقیت در هر مرحله می تواند پیشرفته تر شود تا کاملا در آن حرفه مهارت کافی پیدا کند.

   

 

 

 

 

کاربا کامپیوتر:

مشاهدات نشان داده که دانش آموزان اوتیسم واقعاً از کار با کامپیوتر لذت می برند و اغلب می توانند توانایی بالقوه خود را در حین انجام کار با کامپیوتر نشان دهند . موفقیت قابل توجهی در دانش آموزانی که با موس کار می کنند وجود دارد ، به طوری که می توانند به طور مستقل کاری را با دست انجام دهند.  از آنجایی که افراد اوتیستیک فراگیران دیداری هستند و نقاط قوت آنها در حافظه دیداریشان است از این رو کار با کامپیوتر       می تواند روش ها، اطلاعات و پاسخ های قابل پیش بینی را فراهم کند و ابزار مهمی برای آموزش یکسری مهارت ها از قبیل فعالیت های نوشتاری، تقویت مهارت های حرکتی ظریف و .... باشد و به عنوان فعالیتی مفرح و سرگرم کننده برای این کودکان محسوب شود. مطالعات نشان داده است انجام روزانه ی بازی های رایانه ای  می تواند در یادگیری علم ریاضی در دانش آموزان بهبود ایجاد کند . به گفته ی محققان ، این فرایند همچنین بر تمرکز و شیوه های رفتاری دانش آموزان تاثیر مثبت بر جا خواهد گذاشت.

 

 

 

تئاتر

هنر نمایشی عبارت است از فن درمانگری بر اساس  بدیهه سازی صحنه های  نمایشی در یک  موضوع  معین

توسط گروهی از افراد(کودک و یا بزرگسال)که اختلالات مشابهه دارند. درمانگران معمولاً در بازی نمایشی

شرکت  داشته و در عین حال به تحلیل و جهت دادن  به آن  می پردازند. تحقیقات  فراوانی در خصوص تأثیر   

بازی  درمانی و اجرای  هنرها ی نمایشی درخصوص کودکان با مشکلات  جسمی و روحی  بعمل آمده است

بایدتوجه داشت که کودکان کم توان ذهنی درمقایسه  با دیگران، از رشد اجتماعی کمتری  نیز بهره  می برند.

 محور این نگرش  بر این موضوع  استوار است که رشد اجتماعی کودکان ناشی  از اثر متقابل سطح  شناختی و   

طرح ها ی  ذهنی آنان با تجربه های  محیطی  است. لذا  در این قبیل کودکان کم توان ذهنی ، مشکلات  رشد

اجتماعی همواره وجودخواهد داشت. یکی از مهمترین اهداف در آموزش و پرورش کودکان کم توان ذهنی ،

 سازگاری اجتماعی ، برقراری روابط مفید و مؤثر با دیگران و پذیرش مسؤلیت های اجتماعی درمهارت هایی

که بیشتر در زمینه  خود یاری است ، کسب کنند .

 بازی درمانی و نمایش های عروسکی می تواند موجب تقویت فرآیند سازگاری با اجتماع و جامعه در کودکان

کم توان ذهنی  و یا  جسمی گردد.  این  بازی ها  باید  بطور مستقیم  و یا غیر مستقیم ، بر روی مسایل عاطفی و

یاجسمی  و بر اساس نوع اختلال موجود، بر نامه ریزی و اجرا گردد .

مارکوس  به اثر  مثبت  هنرهای نمایشی در  گفتار درمانی  کودکان کم توان ذهنی  که در ادای  کلمات  دچار

مشکل بودند،اشاره می کند.اجرای هنرهای عروسکی اثر بسیار مفیدی بر پیشرفت ذهنی و ادای مطلوب کلمات

در این قبیل کودکان خواهد داشت . پژوهشگران  با انجام بازی های نمایشی هدفدار به نقش مؤثر آن در درمان

 کودکانی که هیچ ارتباطی حتی با درمانگران نیز نشان نمی دادند و همچنین به اثر مثبت  بازی درمانی و نمایش

عروسکی در درمان کودکان مبتلا به اوتیسم اشاره دارند

.

 

 

 

 

 




تاریخ : دوشنبه 89/9/1 | 7:56 صبح | نویسنده : دیدن صفحه اصلی وبلاگ

قصه گویی نوعی آگاهی ارزشمند و حس احترام به زندگی در مخاطب ایجاد می کند. قصه گویی هنر گوش سپردن (دقت شنیداری) را تقویت می کند و چنانچه داستانی که برای کودکان نقل می شود ارزش شنیدن داشته باشد آنان مشتاق یادگیری کلیدهایی در داستان می شوند که نمادها را برای آنها می گشایند و معنا می کنند. کودک کاملاً با شخصیت و حوادث مستقل داستان همراه می شود و آنها را با دیگر موقعیت های زندگی روزمر? خود همسان می پندارد. شنیدن قصه امکان تمرین تصویرسازی ذهنی را برای کودک فراهم می سازد. کودک با شنیدن قصه، صحنه ها، اعمال و شخصیت های آن را خلق می کند. توانایی تجسم و خیال پـردازی مبنای تصور خلاق است و به نظر می رسد این توانایی بر رشد شناختی و اجتماعی کودک تأثیری مثبت دارد. برخی عقیده دارند که با قصه می توان میزان درک شنیداری و رشد بیانی کودکان با ناتوانی های یادگیری را با استفاده از داستان افزایش داد (مر، سیسکو و اسمیت، 1992).

قصه و قصه گویی برای کودکان با نیازهای ویژه
فردی که برای کودکانی که معلولیت ذهنی، بینایی، شنوایی، جسمی و اختلالات عاطفی و رفتاری دارند، قصه میگوید باید ویژگیهایی برتر از یک قصه گوی خوب را داشته باشد.
- قصه گویی برای کودکان نابینا و نیمه بینا :
قصه گویی برای این کودکان تا حدود زیادی شبیه داستان سرایی برای کودکان بیناست اما از آنجا که حالات چهره، حرکت¬های بدنی به شنوندگان انتقال نمی¬یابد. کیفیت صدای قصه گو و واژه هایی که بر می گزینند بسیار مهم است.

- قصه گویی برای کودکان دارای ناتوانی هوشی :
کارکرد هوشی این دسته از کودکان کمتر از حد متوسط است و توانایی خیالپردازی آنها کمتر از سایر کودکان است به طوری که در فهم مفاهیم مجرد با مشکل روبرو می شوند. آنها از داستانهای ساده درباره حیوانات و چیزهای شناخته شده لذت می برند.

- قصه گویی برای کودکان دارای ناتوانی یادگیری :
این کودکان اغلب در ادراک شنیداری، فرایندهای گفتار و تفکر ناهجاریهایی از خود نشان میدهند. در گذشته در انتخاب قصه برای این گروه از کودکان بر عینیت تأکید میشد اما جدلوچو معلم ویژه کودکان ناتوان در یادگیری به این نکته پی برد که وحدت عاملی پر اهمیت است. وحدتی که در یگانگی حال و هوای قصه، طرح شخصیت، هماهنگی بین تصویر و قصه یا هماهنگی بین تصویر و اجزای آن وجود دارد (گرین، آدینه پور، 1378) بنابراین استفاده از قصه های مصور مفید فایده است. همچنین می¬توان از قصه¬های نیمه تمام استفاده کرد تا او ادامه داستان را حدس بزند یا حین گفتن قصه جملات را ناتمام بیان کرد و فرصت تکمیل جمله را به کودک دارد.

- قصه گویی برای کودکان دارای اختلالات عاطفی ـ رفتاری :
این کودکان معمولاً تکانشی هستند و یا اضطراب دارند و معمولاً سازگاری با موقعیت های تازه برایشان دشوار است از آنجا که گستره دقت آنان بسیار محدود است لذا باید قصه ها را برای این دسته از کودکان آهسته تر از حد معمول بازگو کرده و خود کودک را نیز در گفتن قصه سهیم نمود.

- قصه گویی برای کودکان ناشنوا :
داستان گویی به این دسته کودکان به فنون خاصی نیاز دارد. نمایش، درک مفهوم را برای کودک میسر می¬سازد. همین¬طور حالات چهره و حرکات بدن نیز به فهم داستان کمک می¬کند همچنین ضروری است داستان را با آهنگ ملایم برای آنها بازگو کنند.

کاربردهای عمومی قصه گویی
قصه گویی به عنوان یک وسیل? تعلیمی می تواند دانش آموزان را به کشف معنای منحصر به فرد بودن خود ترغیب کند و توانایی آنها را برای برقراری ارتباط واقعی بین افکار و احساس ها افزایش دهد (عزت نفس و خودپنداره). مهارت های کلامی می تواند توانایی دانش آموزان را برای حل و فصل تعارض بین فرد بــه صورت آرام وتوأم با بحث و گفت وگو افزون سازد (تعاملات بین فردی). بیان داستان و نیز گـــوش دادن به آن، دانش آموزان را به بهره گیری از تخیلاتشان تشویق می کنند (تجسم و تصویرسازی ذهنی). این تخیل قوی مـی تواند اعتماد به نفس و انـگیزش شخصی را در دانش آموزان افــزایش دهد زیــرا آنان خود را برای نیل به امیال و آرزوهــایشان شایسته و توانا تصور می کنند (زیپس، 2007).

قصه ها می توانند از نظر تربیت اجتماعی، عاطفی و اخلاقی مؤثر واقع شوند و بسیاری از مقررات و هنجارهای اجتماعی و دستورالعمل¬های زندگی را منتقل نمایند. چگونگی رو به رو شدن با مشکل ها، حل آنها و بسیاری از الگوهای رفتاری در گروهها و طبقه های مختلف سنی و اجتماعی در داستان¬ها بیان می شود (آشتیانی، 1371).
کاربردهای درمانی قصه
تبریزی (1374) در مقاله خود تحت عنوان «داستان گویی برای شناخت و درمان کودکان» این نکته را مطرح کرده که از داستان های نیمه تمام می¬توان برای تشخیص مشکلات و پیچیدگی¬های ذهنی و عاطفی کودکان استفاده کرد.
داستان هــا با فراهم نمودن مواد و منابعی برای استنتاج معنا، درک و بینش کمک بزرگی به فــرایند درمان و در واقع، چــارچوبی برای تغییر شکل فراهم می کنند. همان گونه که رابرتز عنوان می کند؛ داستان¬ها می توانند منبع تمرکز و اتصال برای درمان باشند. آنها راهی برای نام نهادن بر تجربه هــای افراد فراهم می کنند. داستان هــا پل ارتباطی بین جمعیت بالینی و غیربالینی به شمار می روند زیرا در آنها اغلب مسائل خودمان تشخیص داده می شود.
علاوه بر این، استفاده از داستان ها مستلزم بکارگیری الگوی ویژه ای نمی باشد و صرف نظر از ساختار نظری درمانگر، می¬توانند کاملاً مورد استفاده قرار گیرند. بیان داستان لزوماً یک رویداد کلامی نیست و داستان ها ممکن است بدون استفاده از واژه ها نیز دوباره گویی شوند.
لذا این امکان وجود دارد که خود داستان در بازی درمانی، هنر درمانی، نقش گزاری روانی و درمانهای مربوط به داستان¬گویی یک نماد باشد. داستان¬ها ابزار منحصر به فردی برای درمان هستند و برای افراد تمام گروههای سنی به کار می¬روند. در واقع، داستان خلاقیت گسترده¬ای است که با آن هر فردی می¬تواند عقاید به ظاهرنامعقول را بازیابی، آنها را جایگزین و استفاده سازنده از آن را مطرح کند. داستان¬هــا نظام عقاید و نگرش¬های تــازه¬ای را می¬آموزند. هـدف اصلی درمان شناختی، تغییر نظام عقاید فرد به منظور تغییر واقعیت اوست (راشل، 1991 به نقل از دوایودی ، 2007).
فروید پیشگام روان تحلیلی، و درمانگرهای پیرو مکتب او نیز به اهمیت اسطوره ها در درک روان شناسی آنها پی بردند. رابرتز (1994) روش های متفاوتی از کاربرد داستان ها در خانواده درمانی را نشان می دهد و اظهار می دارد که گوش دادن به داستانهای خانوادگی نه تنها فرایند درمان را تسهیل می¬کند بلکه به اعضای خانواده کمک می¬کند تا در شناخت یکدیگر و تجربه های منحصر به فردشان عمیق¬تر شوند و حتی این امکان وجود دارد که درمانگر اعضای خانواده را به گفتن داستان هایی درباره موضوع¬های اصلی مانند انضباط ترغیب کند. استفاده از داستان و استعاره در تمام شکل های روان درمانی، برای مواردی مانند بدرفتاری و آزار رسانی رواج دارد.

اریکسون نیز با استفاده از هیپنوتیزم درمانی داستان¬هایی را برای بیمارانش می گفت و به آنها کمک می کرد تا از طریق داستان ها راه حل های معضلات زنــدگی خود را بیابند. استفاده از داستان ها، قصه¬های افسانه ای، موسیقی و دیگر شکل های هنری به محتویات ناخودآگاه اجازه می¬دهد تا با گذر از ظرفیت محدود کننده عقل و منطق به خودآگاهی تراوش کنند (دوایودی، 2004).

به نظر اوکلاندر (2004)، در کار با کودک می توان از داستانها به روش های مختلف استفاده کرد مانند ترغیب کودک به ارایه یک داستان یا نوشتن داستان زندگی اش و یا اینکه درمانگر خود قصه ای را برای کــودک بیان کند. زمـانی کــه کودک داستانی را خلق می کند، درمانگر باید دقیقاً آنچه را کودک می گوید، بدون هیچ گونه تعبیر و تفسیر ثانویه، یادداشت کند. داستان ها را می توان به عنوان استعاره منکعس کننده و تبیین کننده زندگی و تجربه های خود کودک نیز به کار برد (دوایودی، 2004).
درمانگران باید داستان اصلی را به موازات داستان زندگی کودک بنویسند تا کودک بتواند تجربه¬های فشارزای روانی را به روش غیرمستقیم درک کند (لاتُن، ادوادز به نقل از دوایودی، 2004).

یکی دیگر از موارد کاربرد داستان، موقعیت داغدیدگی است. داستان گویی در چنین موقعیتی روش مفید و درستی برای تسکین درد و آسیب متحمل ناشی از داغدیدگی است. داستان¬ها، به ویژه داستان¬های پریان، بخش اعظم تجربه¬های دوران کودکی ما را شکل می¬دهند و اغلب دارای معانی اخلاقی و عمیقی هستند که نه تنها آموزشی برای کودکان به شمار می¬روند بلکه در درمان آنها نیز مؤثر می¬باشند (داویس، 2004). کودکان همانند بزرگسالان توانایی استدلال را به دست می¬آورند و در مراحل رشد، رویکردهای شناختی متفاوتی دارند. بدین ترتیب، آنها می¬توانند واقعیت را به گونه¬ای متفاوت تعبیر کنند. این موضوع ممکن است کودکان را به سوی این احساس سوق دهد که آنها به نوعی مسبب مرگ دیگران هستند و در آنها احساس گناه به وجود آورد. داستانها برای انکار فرایندهای سوگ در نظر گرفته نشده¬اند بلکه برای یاری رساندن به کودکان برای گذر از فرایند مورد نظر مدنظر قرار می¬گیرند.

بیان داستان ها میتواند برای کودکان خــردسال فایده درمانی داشته باشد. این داستان¬ها تصورات کودکان را تسخیر کــرده و آنها را به همسان سازی با شخصیت های داستان فرا می خواند. این فرایند برای فاصله گرفتن کودک از آسیب احتمالی بستر مناسبی فراهم می آورد. برای مثال، در داستان «هدیه های مهمانی گورکن» که در آن با مرگ گورکن دوستان او به سوگواری می پردازند و روباه خبر حزن انگیز مرگ گورکن را پخش می کند. تمام حیوانات گورکن را دوست داشتند مخصوصاً موش کور که ... (وارلی، 1985).

کودک ممکن است پس از شنیدن قصه¬های این چنین بگوید که احساس او مثال احساس شخصیت داستان است و مثلاً به هنگام شب در بسترخود به تنهایی گریه کنند و... اما او به سرعت در می یابد که احساس ما به هنگام مرگ حیوان اهلی شبیه احساس ما نسبت به فوت انسان است. بنابرایــن، داستان بــه کودکان کمک می کند تا بر دوره داغدیدگی خود فائق آیند. این داستان ها می توانند به کودک این بینش را بدهند که داغدیدگی تنها برای او اتفاق نمی¬افتد (دوایودی، 2004).




تاریخ : شنبه 89/8/15 | 12:40 عصر | نویسنده : دیدن صفحه اصلی وبلاگ

  • دانلود فیلم
  • پیچک