قصه گویی نوعی آگاهی ارزشمند و حس احترام به زندگی در مخاطب ایجاد می کند. قصه گویی هنر گوش سپردن (دقت شنیداری) را تقویت می کند و چنانچه داستانی که برای کودکان نقل می شود ارزش شنیدن داشته باشد آنان مشتاق یادگیری کلیدهایی در داستان می شوند که نمادها را برای آنها می گشایند و معنا می کنند. کودک کاملاً با شخصیت و حوادث مستقل داستان همراه می شود و آنها را با دیگر موقعیت های زندگی روزمر? خود همسان می پندارد. شنیدن قصه امکان تمرین تصویرسازی ذهنی را برای کودک فراهم می سازد. کودک با شنیدن قصه، صحنه ها، اعمال و شخصیت های آن را خلق می کند. توانایی تجسم و خیال پـردازی مبنای تصور خلاق است و به نظر می رسد این توانایی بر رشد شناختی و اجتماعی کودک تأثیری مثبت دارد. برخی عقیده دارند که با قصه می توان میزان درک شنیداری و رشد بیانی کودکان با ناتوانی های یادگیری را با استفاده از داستان افزایش داد (مر، سیسکو و اسمیت، 1992).
قصه و قصه گویی برای کودکان با نیازهای ویژه
فردی که برای کودکانی که معلولیت ذهنی، بینایی، شنوایی، جسمی و اختلالات عاطفی و رفتاری دارند، قصه میگوید باید ویژگیهایی برتر از یک قصه گوی خوب را داشته باشد.
- قصه گویی برای کودکان نابینا و نیمه بینا :
قصه گویی برای این کودکان تا حدود زیادی شبیه داستان سرایی برای کودکان بیناست اما از آنجا که حالات چهره، حرکت¬های بدنی به شنوندگان انتقال نمی¬یابد. کیفیت صدای قصه گو و واژه هایی که بر می گزینند بسیار مهم است.
- قصه گویی برای کودکان دارای ناتوانی هوشی :
کارکرد هوشی این دسته از کودکان کمتر از حد متوسط است و توانایی خیالپردازی آنها کمتر از سایر کودکان است به طوری که در فهم مفاهیم مجرد با مشکل روبرو می شوند. آنها از داستانهای ساده درباره حیوانات و چیزهای شناخته شده لذت می برند.
- قصه گویی برای کودکان دارای ناتوانی یادگیری :
این کودکان اغلب در ادراک شنیداری، فرایندهای گفتار و تفکر ناهجاریهایی از خود نشان میدهند. در گذشته در انتخاب قصه برای این گروه از کودکان بر عینیت تأکید میشد اما جدلوچو معلم ویژه کودکان ناتوان در یادگیری به این نکته پی برد که وحدت عاملی پر اهمیت است. وحدتی که در یگانگی حال و هوای قصه، طرح شخصیت، هماهنگی بین تصویر و قصه یا هماهنگی بین تصویر و اجزای آن وجود دارد (گرین، آدینه پور، 1378) بنابراین استفاده از قصه های مصور مفید فایده است. همچنین می¬توان از قصه¬های نیمه تمام استفاده کرد تا او ادامه داستان را حدس بزند یا حین گفتن قصه جملات را ناتمام بیان کرد و فرصت تکمیل جمله را به کودک دارد.
- قصه گویی برای کودکان دارای اختلالات عاطفی ـ رفتاری :
این کودکان معمولاً تکانشی هستند و یا اضطراب دارند و معمولاً سازگاری با موقعیت های تازه برایشان دشوار است از آنجا که گستره دقت آنان بسیار محدود است لذا باید قصه ها را برای این دسته از کودکان آهسته تر از حد معمول بازگو کرده و خود کودک را نیز در گفتن قصه سهیم نمود.
- قصه گویی برای کودکان ناشنوا :
داستان گویی به این دسته کودکان به فنون خاصی نیاز دارد. نمایش، درک مفهوم را برای کودک میسر می¬سازد. همین¬طور حالات چهره و حرکات بدن نیز به فهم داستان کمک می¬کند همچنین ضروری است داستان را با آهنگ ملایم برای آنها بازگو کنند.
کاربردهای عمومی قصه گویی
قصه گویی به عنوان یک وسیل? تعلیمی می تواند دانش آموزان را به کشف معنای منحصر به فرد بودن خود ترغیب کند و توانایی آنها را برای برقراری ارتباط واقعی بین افکار و احساس ها افزایش دهد (عزت نفس و خودپنداره). مهارت های کلامی می تواند توانایی دانش آموزان را برای حل و فصل تعارض بین فرد بــه صورت آرام وتوأم با بحث و گفت وگو افزون سازد (تعاملات بین فردی). بیان داستان و نیز گـــوش دادن به آن، دانش آموزان را به بهره گیری از تخیلاتشان تشویق می کنند (تجسم و تصویرسازی ذهنی). این تخیل قوی مـی تواند اعتماد به نفس و انـگیزش شخصی را در دانش آموزان افــزایش دهد زیــرا آنان خود را برای نیل به امیال و آرزوهــایشان شایسته و توانا تصور می کنند (زیپس، 2007).
قصه ها می توانند از نظر تربیت اجتماعی، عاطفی و اخلاقی مؤثر واقع شوند و بسیاری از مقررات و هنجارهای اجتماعی و دستورالعمل¬های زندگی را منتقل نمایند. چگونگی رو به رو شدن با مشکل ها، حل آنها و بسیاری از الگوهای رفتاری در گروهها و طبقه های مختلف سنی و اجتماعی در داستان¬ها بیان می شود (آشتیانی، 1371).
کاربردهای درمانی قصه
تبریزی (1374) در مقاله خود تحت عنوان «داستان گویی برای شناخت و درمان کودکان» این نکته را مطرح کرده که از داستان های نیمه تمام می¬توان برای تشخیص مشکلات و پیچیدگی¬های ذهنی و عاطفی کودکان استفاده کرد.
داستان هــا با فراهم نمودن مواد و منابعی برای استنتاج معنا، درک و بینش کمک بزرگی به فــرایند درمان و در واقع، چــارچوبی برای تغییر شکل فراهم می کنند. همان گونه که رابرتز عنوان می کند؛ داستان¬ها می توانند منبع تمرکز و اتصال برای درمان باشند. آنها راهی برای نام نهادن بر تجربه هــای افراد فراهم می کنند. داستان هــا پل ارتباطی بین جمعیت بالینی و غیربالینی به شمار می روند زیرا در آنها اغلب مسائل خودمان تشخیص داده می شود.
علاوه بر این، استفاده از داستان ها مستلزم بکارگیری الگوی ویژه ای نمی باشد و صرف نظر از ساختار نظری درمانگر، می¬توانند کاملاً مورد استفاده قرار گیرند. بیان داستان لزوماً یک رویداد کلامی نیست و داستان ها ممکن است بدون استفاده از واژه ها نیز دوباره گویی شوند.
لذا این امکان وجود دارد که خود داستان در بازی درمانی، هنر درمانی، نقش گزاری روانی و درمانهای مربوط به داستان¬گویی یک نماد باشد. داستان¬ها ابزار منحصر به فردی برای درمان هستند و برای افراد تمام گروههای سنی به کار می¬روند. در واقع، داستان خلاقیت گسترده¬ای است که با آن هر فردی می¬تواند عقاید به ظاهرنامعقول را بازیابی، آنها را جایگزین و استفاده سازنده از آن را مطرح کند. داستان¬هــا نظام عقاید و نگرش¬های تــازه¬ای را می¬آموزند. هـدف اصلی درمان شناختی، تغییر نظام عقاید فرد به منظور تغییر واقعیت اوست (راشل، 1991 به نقل از دوایودی ، 2007).
فروید پیشگام روان تحلیلی، و درمانگرهای پیرو مکتب او نیز به اهمیت اسطوره ها در درک روان شناسی آنها پی بردند. رابرتز (1994) روش های متفاوتی از کاربرد داستان ها در خانواده درمانی را نشان می دهد و اظهار می دارد که گوش دادن به داستانهای خانوادگی نه تنها فرایند درمان را تسهیل می¬کند بلکه به اعضای خانواده کمک می¬کند تا در شناخت یکدیگر و تجربه های منحصر به فردشان عمیق¬تر شوند و حتی این امکان وجود دارد که درمانگر اعضای خانواده را به گفتن داستان هایی درباره موضوع¬های اصلی مانند انضباط ترغیب کند. استفاده از داستان و استعاره در تمام شکل های روان درمانی، برای مواردی مانند بدرفتاری و آزار رسانی رواج دارد.
اریکسون نیز با استفاده از هیپنوتیزم درمانی داستان¬هایی را برای بیمارانش می گفت و به آنها کمک می کرد تا از طریق داستان ها راه حل های معضلات زنــدگی خود را بیابند. استفاده از داستان ها، قصه¬های افسانه ای، موسیقی و دیگر شکل های هنری به محتویات ناخودآگاه اجازه می¬دهد تا با گذر از ظرفیت محدود کننده عقل و منطق به خودآگاهی تراوش کنند (دوایودی، 2004).
به نظر اوکلاندر (2004)، در کار با کودک می توان از داستانها به روش های مختلف استفاده کرد مانند ترغیب کودک به ارایه یک داستان یا نوشتن داستان زندگی اش و یا اینکه درمانگر خود قصه ای را برای کــودک بیان کند. زمـانی کــه کودک داستانی را خلق می کند، درمانگر باید دقیقاً آنچه را کودک می گوید، بدون هیچ گونه تعبیر و تفسیر ثانویه، یادداشت کند. داستان ها را می توان به عنوان استعاره منکعس کننده و تبیین کننده زندگی و تجربه های خود کودک نیز به کار برد (دوایودی، 2004).
درمانگران باید داستان اصلی را به موازات داستان زندگی کودک بنویسند تا کودک بتواند تجربه¬های فشارزای روانی را به روش غیرمستقیم درک کند (لاتُن، ادوادز به نقل از دوایودی، 2004).
یکی دیگر از موارد کاربرد داستان، موقعیت داغدیدگی است. داستان گویی در چنین موقعیتی روش مفید و درستی برای تسکین درد و آسیب متحمل ناشی از داغدیدگی است. داستان¬ها، به ویژه داستان¬های پریان، بخش اعظم تجربه¬های دوران کودکی ما را شکل می¬دهند و اغلب دارای معانی اخلاقی و عمیقی هستند که نه تنها آموزشی برای کودکان به شمار می¬روند بلکه در درمان آنها نیز مؤثر می¬باشند (داویس، 2004). کودکان همانند بزرگسالان توانایی استدلال را به دست می¬آورند و در مراحل رشد، رویکردهای شناختی متفاوتی دارند. بدین ترتیب، آنها می¬توانند واقعیت را به گونه¬ای متفاوت تعبیر کنند. این موضوع ممکن است کودکان را به سوی این احساس سوق دهد که آنها به نوعی مسبب مرگ دیگران هستند و در آنها احساس گناه به وجود آورد. داستانها برای انکار فرایندهای سوگ در نظر گرفته نشده¬اند بلکه برای یاری رساندن به کودکان برای گذر از فرایند مورد نظر مدنظر قرار می¬گیرند.
بیان داستان ها میتواند برای کودکان خــردسال فایده درمانی داشته باشد. این داستان¬ها تصورات کودکان را تسخیر کــرده و آنها را به همسان سازی با شخصیت های داستان فرا می خواند. این فرایند برای فاصله گرفتن کودک از آسیب احتمالی بستر مناسبی فراهم می آورد. برای مثال، در داستان «هدیه های مهمانی گورکن» که در آن با مرگ گورکن دوستان او به سوگواری می پردازند و روباه خبر حزن انگیز مرگ گورکن را پخش می کند. تمام حیوانات گورکن را دوست داشتند مخصوصاً موش کور که ... (وارلی، 1985).
کودک ممکن است پس از شنیدن قصه¬های این چنین بگوید که احساس او مثال احساس شخصیت داستان است و مثلاً به هنگام شب در بسترخود به تنهایی گریه کنند و... اما او به سرعت در می یابد که احساس ما به هنگام مرگ حیوان اهلی شبیه احساس ما نسبت به فوت انسان است. بنابرایــن، داستان بــه کودکان کمک می کند تا بر دوره داغدیدگی خود فائق آیند. این داستان ها می توانند به کودک این بینش را بدهند که داغدیدگی تنها برای او اتفاق نمی¬افتد (دوایودی، 2004).
.: Weblog Themes By Pichak :.