خاطر من ،باهم دعوا نکنید!
اینکه پدر و مادرها ، گاهی اوقات باهم مخالفت و گاهی هم بحث میکنند، یک مساله عادی است. آنها ممکن است راجع به پول ، کارهای خانه یا اینکه وقتشان را چطور باهم بگذرانند، مخالفت کنند. گاهی درباره مسائل مهم که مربوط به خانواده است و البته خیلی وقتها هم بخاطر مسائل کم اهمیت مثل اینکه شام چی باشد یا کی به خرید برود، ممکن است مخالفتی پیش بیاید. کسانی که مدت زیادی باهم زندگی میکنند بطور طبیعی ، گاهی باهم مخالفت یا بحث میکنند.
بیشتر بچهها از این دعواها خیلی نگران میشوند. صداهای بلند و کلمات نامهربان اولیا باعث میشود که آنها احساس ترس یا غمگینی پیدا کنند. حتی وقتی که اولیا باهم قهر میکنند و اصلا حرف نمیزنند هم ، میتواند برای بچهها آزار دهنده باشد. گاهی بچهها فکر میکنند که در دعوی اولیا مقصر هستند، مثلا وقتهایی که بخاطر موضوعی که به بچهها مربوط میشود. در این موقع احساس گناه و تقصیر در بچهها ایجاد میشود. اما این مهم است که بچهها بدانند که در رفتارهای اولیاءشان هیچ وقت مقصر نیستند.
معنی دعوا اولیا چیست؟
بیشتر وقتها ، بچهها به این فکر میکنند که منظور پدر و مادر شان از دعوا چیست؟ ممکن است با خودشان فکر کنند که اولیای آنها همدیگر را دوست ندارند و حتی ممکن است که فکر کنند که معنی دعوا آنها این است که میخواهند همدیگر را طلاق بدهند. اما دعوا پدر و مادرها معمولا این معانی را ندارد.
بعضی روزها بزرگترها خسته و کم حوصله میشوند و شاید از دست کسی عصبانی باشند، این وقتها ممکن است در خانه بحث و دلخوری و یا شاید دعوا پیش بیاید.
احساس بچهها در موقع دعوای پدر و مادرها چیست؟
شنیدن صدای بلند یا کلمات نامهربان از اولیا ، معمولا بچهها را غمگین میکند. دیدن ناراحتی و غمگینی اولیا و اینکه نمیتوانند عصبانیت خودشان را کنترل کنند، باعث میشود بچهها بترسند یا احساس تنهایی کنند. موقع دعوی ، بچهها ممکن است بیشتر نگران یکی از اولیا باشند که بیشتر غمگین شده یا حتی بیشتر سرش فریاد کشیده شده است. یا ممکن است یکی از اولیا ،آنقدر خشمگین شده باشد که احساس خطر پیش بیاید.
گاهی هم اولیای عصبانی با فرزندشان هم ، عصبانی میشوند. بعضی اوقات ، بچهها از دعوی بزرگترها دل درد میگیرند یا گریه میکنند. یا خوابشان نمیبرد یا مدرسه رفتن برایشان سخت میشود. یکی از کارهای مهم این است که این احساس را با خود اولیا در میان بگذارند تا آنها به کمک بچهها بیایند. شاید بزرگترها اصلا حواسشان نباشد که بچهها ترسیدهاند و یا به آنها علت بحث را توضیح بدهند و احساس منفی بچهها را بر طرف کنند.
وقتی دعوای بزرگترها زیاد طول بکشد یا زیاد تکرار بشود، چه کار باید کرد؟
هر چند که گاهی پدر و مادرها ممکن است باهم مخالفت کنند ولی اینکه سر هم داد و فریاد کنند یا حرفهای خیلی نامهربان بگویند و خلاصه به همدیگر بیاحترامی کنند، اصلا کار درستی نیست. گاهی اوقات ، دعوای بزرگترها ممکن است با خشونت و هل دادن یا شکستن چیزهای مختلف یا خدای ناکرده ، زدن همدیگر همراه بشود، که این کارها هم ، هرگز و به هیچ وجه کارهای درستی نیست. در این وقتها ، اولیا احتیاج دارند که کسی به آنها بیاموزد که چطور عصبانیت شان را کنترل کنند!
شاید بچهها با یکی از بزرگترهایی که به او اعتماد دارند مثل عمو ، پدر بزرگ یا معلم ، راجع به اینکه در خانه دعوا های زیاد یا خطرناک ، اتفاق میافتد و اینکه ممکن است کسی آسیب ببیند، صحبت کنند و از او بخواهند به خانواده آنها کمک کند. کسانی هم مثل روان شناس ها میتوانند به خانوادهها کمک کنند تا راههای بهتر زندگی کردن و مخالفت بدون خشونت و توهین را به اولیا بیاموزند. هرچند که این کار نیاز به زمان و تمرین دارد، ولی اعضای خانواده را به زندگی آرام تری نزدیک میکند.
اینکه اولیا گاهی باهم مخالفت کنند، اشکالی ندارد؟
مخالفت ، به شرط آنکه منطقی باشد، به افراد کمک میکند تا احساسات خود را به هم بگویند و جلوی پر شدن و منفجر شدن را میگیرد.
کار خوبی که مخالفت برای آدمها میکند این است که معمولا باعث میشود که یکدیگر را بهتر درک کنند و احساس نزدیکی بیشتری پیدا کنند.
اولیا هم درست مثل بچهها مخالفت میکنند و بعد باهم آشتی میکنند و سرانجام همه دوباره احساس خوبی خواهند داشت. هیچ خانوادهای بدون اشکال نیست و بالاخره یک نقصی پیش میآید. حتی در خوشحالترین خانهها هم ، مساله وجود دارد و بزرگترها گاهی باهم بحث میکنند. معمولا ، همه اعضای خانواده کمک میکنند تا زندگی برای بقیه ، شیرینتر بشود. پس ، مخالفت ، قسمتی از یک زندگی است و با کمک محبت و فهمیدن همدیگر ، خانواده میتواند بیشتر مشکلات را بر طرف کند.
.: Weblog Themes By Pichak :.