پیشنهادهایی برای آموزش بخش دوم
پیشنهاداتی برای آموزش کودکان اوتیسم
ترجمه کتاب Childern With Autism Suggestion For Teaching In The Inclusive Classroom
نوشته Marilin Watson وهمکاران
«بخش دوم»
تفاوتهای اجتماعی
بیماران اوتیسمی با قراردادهای اجتماعی مشکل دارند. این می تواند برای بقیة ما که بسیاری از این قوانین را پیش از اینکه بتوانیم صحبت کنیم، یاد گرفتهایم، مسائلی به وجود نیاورد. این قراردادها به این بستگی دارد که ما چه موقع و چطور به مردم نگاه کنیم ، چقدر طول می کشد تا ما جواب سؤال را بدهیم، چطور و چگونه می توانیم آن را قطع کنیم و امثال آنها. ما این قوانین را میپذیریم و حتی اگر کسی این قوانین را بشکند، کمتر به او توجه میکنیم. صحبت با کسی که خیلی منتظر جواب او می مانید، یا کسی که هیچ عکس العملی ندارد، باعث ناهماهنگی وآشفتگی می شود. وقتی کودک سخنانی را که از کودکان دیگر و در جاهای دیگر شنیده، برای صحبت با معلم به کار می برد و از سوی معلم تنبیه [یا تشویق ] می شود، بسیار نگران می شود. او فکر می کند همه از این کلمات استفاده میکنند، اما تشخیص نداده است که اینها زمان مشخص و جای معینی دارند و صلاح نیست همه جا از آنها استفاده کند. همین طور، بچههای اوتیسمی ممکن است وقتی به آنها تذکر داده می شود، رفتار مناسبی از خودشان نشان ندهند و به جای نگاهی که ناشی از پشیمانی است، ممکن است لبخند بزنند و به طور احترام آمیزی مثل بچههای دیگر سرشان را پایین نیندازند. این مسئله مهم است که کار روی این مهارتهای اجتماعی را هر اندازه که ممکن است، زودتر شروع کنیم. درحقیقت، هزاران قوانین اجتماعی و رابطه ای، در همه جا وجود دارد که ما آنها را به کار می گیریم. برای بچه های اوتیسمی این قوانین یک مبارزة پایان ناپذیر است. حسی که آنها در آن زمان دارند، ناتوانی برای پاسخ گویی، ناتوانی برای متوقف کردن پاسخی که می دهند، همه و همه، دلایلی هستند برای رفتار نامناسب اجتماعی که آنها را بی علاقه نشان می دهد و حتی در آن موقعیت بی تربیت می کند. برای مثال، دانش آموزی ممکن است توجه کودک دیگری را با موفقیت جلب کند و به او لبخند بزند، ولی بعد قادر نباشد با او صحبت کند . در این جا، مشکل پیش آمده به خاطر این است که بعضی افراد در بیان احساسات خود ناتوانند. داناویلیامز می گوید که اغلب در موقعیتهای اجتماعی، دارای قدرت پاسخگویی بالایا پایینی است. او ممکن است از دیدن شما بسیارخوشحال شود، و برای ابراز شادمانی خود، فشار شدیدی به خود می آورد و با دور شدن از شما، فشار کاهش می یابد. شما، به عنوان شخصی که در مقابل چنین پاسخی قرار گرفته، حق دارید که قاطی کنید و دوست دارید هر چه سریعتر از چنین موقعیتی فاصله بگیرید.
ارتباطات
ناتوانی در ارتباطات برای یک دانش آموز و کسانی که با او درگیر هستند، مشکلاتی ایجاد میکند.
ارتباطات برای یک زندگی معنا دار ضروری است. ارتباطات به ما کمک می کند تا نیازهایمان را بر طرف کنیم. افکارمان را به اشتراک بگذاریم، اعضای یک گروه را بپذیریم و روی زندگی روزانه و سرنوشتمان کنترل داشته باشیم.
ارتباطات شامل چه چیزهایی می شود؟
رتباطات بیشتر از طریق گفتار یا زبان است. ارتباطات به معنی همة کارهایی است که ما انجام می دهیم تا پیغامهایمان را برای دیگران بفرستیم. بعضی از این پیامها ارادی و بعضی دیگر غیر ارادی است، اما چیزی وجود دارد که باعث می شود با دیگران ارتباط برقرار کنیم. زبان نوشتاری و گفتاری بخش مهمی از ارتباطات ما را تشکیل می دهد، ولی ما از طریق زبان بدنمان، ژستها و بیانهای صوتی، پیامهای مهمی را می فرستیم. در حقیقت، تخمین زده می شود که دو سوم ارتباطات ما به این صورت رخ می دهد. اما بچههای اوتیسمی نه تنها در گفتار بلکه در تمام جنبههای ارتباطی مشکل دارند.
پیشرفت در ارتباطات
اگر شما بچههایی را قبل از اینکه حرف بزنند، ببینید، خواهید فهمید که آنها چیزهای زیادی در مورد ارتباطات می دانند، بدون اینکه حتی یک کلمه صحبت کنند. آنها به شما می فهمانند که می خواهند چه کاری انجام دهند. مثلاً اینکه می خواهند اسباب بازی خود را که به سویی پرتاب کردهاند، بردارند. آنها فکر می کنند ا ین تردید ناآشنا و سرگردان هم لذت بخش است و هم ترسناک. یک مادر بزرگ دوست داشتنی می تواند شما را اسیر مکالمهای بکند که هیچ کلمه قابل فهمی را شامل نمی شود، در حالی که این شخص کوچک همة قوانین عمل و عکس العمل را میداند.
بچههای اوتیسمی و ارتباطاتشان
بچههای اوتیسمی، با بیان احساساتشان به وسیلة حرکات خود مشکل دارند، حتی ممکن است با تمام شکلهای ارتباطی مشکل داشته باشند. اگر چه مراحل یادگیری قوانین مکالمه برای نوزادان ( عادی ) که توصیف کردیم، به طور طبیعی صورت می گیرد، اما کودکان اوتیسمی قادر به انجام این کار نیستند. آنها اغلب نمی توانند با حرکات بدن و صورت خود پیامی را که می خواهند به ما انتقال دهند. ممکن است صورتشان سفید شود و بدنشان هیچ پاسخی ندهد؛ حتی مشکل تر از آن، این حقیقت است که در بعضی مواقع ممکن است چیزی متضاد با آنچه احساس می کنند، انتقال دهند. خیلی از بچه ها و بزرگترهای اوتیسمی وقتی که ناراحت هستند، میخندند و ازکنار افرادی که واقعاً دوستشان دارند و می خواهند با آنها اوقاتشان را بگذرانند، دور می شوند. قوانین ظریف گرفتن و پس دادن که برای بیشتر بچهها براحتی مورد استفاده قرار می گیرد، میتواند حتی برای بزرگترهای اوتیسمی که قادر به صحبت کردن هستند نیز مشکلاتی را به بار آورد. تمپل گراندین نیز که به عنوان یک فرد بزرگسال است، هنوز با تشخیص اینکه کی و چگونه یک مکالمه را بشکند و شروع به صحبت کند، مشکل دارد (به گراندین مراجعه شود، 1992). در یکی از اولین گزارشها ترز جولیف میگوید:سالها گذشت تا من تشخیص دادم مردمی که در حال صحبت کردن هستند، ممکن است خواستار توجه من باشند، اما نمی دانند که برای من غیر قابل تحمل و مشکل است که به آنها نگاه کنم، زیرا این کار آرامش مرا به هم می زند و به طور وحشتناکی باعث ترس من می شود و این ترس، زمانی کاهش می یابد که با مردم فاصله داشته باشم. ( جولیف، لنس دان] و رابینسون1992، صفحه14 )
بچهها و بزرگترهای اوتیسمی هم مشکلات زیادی در پاسخ گویی، در ارتباطات کلامی با دیگران دارند. آنها ممکن است بفهمند که یک شخص درگیر احساساتی است، ولی به طور کلی قادر نیستند تشخیص دهند که آیا این احساس، برای مثال، عصبانیت است یا ناراحتی. شروع یک ارتباط برای افراد اوتیسمی، حتی اگر بتوانند ارتباط برقرار کنند- وقت خیلی زیادی می برد.
مشکلات هم صحبتی با افراد اوتیسمی
معمولاً ما در یک مکالمه برای شنیدن پاسخ از شخص دیگری چند لحظه منتظر می مانیم، اما جوابی دریافت نکنیم، معمولاً سؤالمان را تکرار می کنیم یا دور می شویم. افراد اوتیسمی اغلب اوقات احتیاج به زمان بیشتری برای پاسخگویی دارند. پت میراندا[1] و آن دونلان اشخاصی هستند که در این زمینه تحقیق کردهاند و تخمین می زنند که بچههای اوتیسمی معادل14 ثانیه در این موقعیتها زمان میبرند تا پاسخ دهند، در حالی که پاسخ معمولی ممکن است 2 ثانیه یا کمتر وقت ببرد. به همین دلیل، شریک ارتباطی آنها فکر می کند که او هیچ علاقه ای برای پاسخگویی و برقراری ارتباط ندارد.
این مشکلات مسلماً برای دریافت کننده پیام هم گیج کنندة خواهد بود. بیشتر اوقات ما به پیام واقعی آنها پاسخ نادرستی می دهیم و یا اصلاً پاسخ نمی دهیم. واضح است که بفهمیم چرا یک کودک ارتباط برقرار کننده خیلی فعال به نظر نمیرسد، زیرا افراد اطراف او پیغام او را به طور نادرستی تعبیر میکنند. اولیایی که سعی و تلاش زیادی می کنند تا نوجوان خود را بفهمند، اغلب می توانند درک کنند که برای او، تجربیات جدید ممکن است مثل رفتاری بی معنا به نظر برسد. برای مثال، بچهای که در کلاس دستش را تکان می دهد و دست میزند، در واقع مسرت خود را نشان می دهد، ولی این همان کاری است که به وسیلة والدینش به او یاد داده شده است. هنگامی که شما کودک را بهتر بشناسید، قادر خواهید بود که بیشتر در مورد رفتار او بدانید. بنابراین در ابتدا اولیاء منبع با ارزشی برای کمک کردن هستند تا پیامهای کودک را تفسیر و تعبیر کنند.
کودک چه مقدار و چه چیزهایی را می فهمد؟
تا چندی پیش، این باور شایع بود که کودکان اوتیسمی مقدار بسیارکمی از آنچه را که ما به آنها می گوییم، می فهمند، اما هنگامی که ما بیشتر و دقیقتر به داستانهایی که بزرگسالان اوتیسمی در اختیار ما قرار دادند گوش فرا دادیم، این موضوع روشن شد که این فرضیه معقول و درست نیست. بنابراین، به نظر می سد که بهترین فرضیه این است که کودک حداقل مقدار کمی از حرفها را متوجه نمیشود، اما ممکن است نتواند نشان بدهد که آن حرفها را فهمیده است و یا نتواند پاسخ دلخواهش را، بدهد. همچنین باید مراقب حرفهایی که جلوی این کودکان میزنیم باشیم، همان طوری که جلوی بچههای دیگر مراقب هستیم. بسیاری از بزرگسالان اوتیسمی، نیمی از دانستههای خود را به خاطر میآورند، اما این خاطرات بیشتر در مورد بحثهای ترس آور و شرایط آنها و عکس العمل سایر مردم است. مطمئناً کودکان اوتیسمی در بعضی مواقع ممکن است در درک لفظ به لفظ صحبتها مشکل داشته باشند. یک کودک وقتی که معلمش می گوید باید به سمت خانه پرواز کند، خیلی گیج میشود، تا اینکه معلم برای او توضیح دهد که این سخن به معنی پرواز کردن نیست، بلکه به این معناست که باید سوار اتوبوس شود. در دیگر موقعیتها، بچهها ممکن است تنها در یک لحظه یا موقعیت خاصی پاسخ شما را بدهند. دونا ویلیامز چنین گزارش می دهد: زمانی من سخنی را در مورد موضوعی در مجلسی شنیدم، و عکس العملی در مورد آن نشان دادم، اما ده دقیقه بعد همان سخن را روی دیوار بیرون مدرسه خواندم و معنی دیگری از آن برداشت کردم، و عکس العمل قبل را در مورد آن تکرار نکردم. (به ویلیامز مراجعه شود، 1992 ) جرج می تواند در این مورد کمک کند. او مشکلاتی برای معاشرت کردن با اوتیسم داشت. اگر چه او به تواناییاش در زمینة ارتباط برقرار کردن بسیار آسیب زد، اما در مورد زبان، نسبتاً خوب بود. او در مورد جزئیات خیلی دقیق بود و به خاطر همین یک شغل خوب، در یک اداره بیمه داشت . متأسفانه، رفتار اجتماعی او باعث می شد که متمایز باشد. او میدانست که صبح باید با همکارانش احوال پرسی داشته باشد. او حدوداً به 25 نفر میگفت:« صبح بخیر! »، او نمی توانست درک کند که اگر6 نفر با هم بودند، یک سلام و احوال پرسی برای همة آنها کافی است، و قادر نبود که خوشحالی یا ناراحتی دیگر کارمندان را متوجه شود. سرانجام، مباشرش، او را به کناری کشید و برایش توضیح داد که لزومی ندارد که به هر شخص سلام دهد. جرج گفت که متوجه شده. صبح روز بعد او به سمت هر 25 نفر رفت و به تک تک آنها سلام گفت به نفر اول گفت: « صبح شما به خیر! » به نفر بعدی گفت: « صبح شما به خیر نباشد! » تا زمانی که نظرش را به هر 25 نفر اعلام کرد! واضح است که در این مورد، قوانین اجتماعی به صورت تخصصی تر به او یاد داده می شد.
بچه های اوتیسمی که قادر به صحبت کردن هستند.
بعضی بچههای اوتیسمی، بویژه آنهایی که سندرم آسپرجر دارند، قادر به صحبت کردن هستند. به هر حال، بعضی از آنها ممکن است تا سن 12 سالگی پیشرفتی در گفتار نداشته باشند. بعضی بچهها ما را گیج می کنند، زیرا کلمات را بر زبان می آورند، ولی ارتباط برقرار نمی کنند. آنها ممکن است کلماتی را بگویند که از یک تبلیغ تلویزیونی تکرار می کنند ولی کلماتی را که برای تقاضای آب باید به کار ببرند، نمی دانند. در عوض، آنها ممکن است از دست شما استفاده کنند و شما را به سمت آنچه می خواهند، راهنمایی کنند. مسلماً در مورد آنچه که آنها در ارتباط برقرار کردن می دانند، اشتباه تعبیرمی شود و به نظر می رسد که آنها اگر بخواهند، می توانند از لغات استفاده کنند. ضروری است که بفهمیم آنها در مورد ارتباط برقرار کردن واقعاً چه می دانند. بعضی از دانش آموزان که مبتلا به اوتیسم هستند، تنها آنچه را که دیگران به آنها می گویند، تکرار می کنند. برای مثال، اگرشما بگویید: «به هلیکوپتر نگاه کنید ! » بعضی از دانش آموزان پاسخ خواهند داد: « به هلیکوپتر نگاه کنید! » مثلاً یک معلم موقت ( سیار ) برای بیان یک مسألة ریاضی ماهی و چیپس را به کار می برد و چند بار این مسأله را ذکر می کند و چند روز بعد همان معلم دوباره با این دانش آموز روی مسأله مشابهی کار میکند. وقتی که از دانش آموز جواب مسأله را می پرسد، او جواب می دهد: « ماهی و چیپس» او به این وسیله می خواهد تأیید کند که قبلاً تجربة حل چنین مسأله ای را با آن معلم داشته است. پاراگراف بالا یک مثال از دو نوع اکولالیا را نشان میدهد. یکی اکولالیای فوری نامیده میشود که وقتی رخ میدهد که عبارت فوری تکرار شود. این نوع، در مثال هلیکوپتر شرح داده شد. دیگری اکولالیای تأخیری که برای تکرارهایی در چند مرحلة بعد استفاده می شود، مانند مثال ماهی و چیپس. حتی افرادی که می توانند برای بیشتر احتیاجاتشان ارتباط برقرار کنند، بعضی اوقات دچار مشکل می شوند؛ به این صورت که برای بیان آنچه می خواهند بگویند نمی توانند کلمة مناسبی پیدا کنند. ترز جولیف می گوید: « من اغلب اوقات در مغزم می دانم که چه کلماتی را باید به کار ببرم، ولی همیشه نمی توانم آنها را بیان کنم. بعضی اوقات احتیاج به صحبت کردن دارم، ولی نمی توانم، ناکامی وحشت آور است... !
معمولاً با ناامیدی تسلیم می شوم و خاتمه می دهم و احساس می کنم خیلی وحشتناک است. وقتی چنین حالتی به من دست می دهد، هیچ تلاشی در مورد تغییر آن انجام نمی دهم .« به خاطر آوردن و گفتن نام افراد مشکل است و من هنوز نام بعضی از اشیاء همانند را قاطی میکنم، مثل صندلها و کفشها، پیراهن و دامن، چاقوها و چنگالها. اگر چه من نام را غلط میگویم، ولی واقعاً میدانم که چه معنایی میدهند ( جولیف، لنس دان و رابینسون، 1992 ، ص 14 ) وقتی تلاش می کنید که با کسی ارتباط برقرار کنید و به او پاسخ گویید، ولی آن شخص براحتی از شما دور می شود و منتظر پاسخ شما نمی شود، به سختی احساس ناکامی و عجز می کنید.
راههای دیگری برای برقراری ارتباط
بچههایی که نمیتوانند صحبت کنند، یا آنهایی که برای نیازهایشان به صورت نادرست صحبت میکنند، برای آنها روش ارتباطی نیاز است. به هر حال، ما باید به خاطر بیاوریم، که این بچهها اغلب شکافهایی در دانششان در مورد اساس ارتباط دارند و به دادن معنای ارتباطی دیگری به آنها بسادگی تمام مسائل آنها حل نخواهد شد. برای شروع برای کار روی ارتباط، باید به کودک کمک کنیم که روش ارتباطی را بفهمد و بتواند آن را برای برخورد با دیگران مورد استفاده قرار دهد. و نیز برای بیان احتیاجاتش آن را به کار گیرد. به خاطر مشکلاتی که خیلی از بچهها در دریافت پیامهای شنوایی دارند، شکلهای ارتباطی بینایی، از قبیل سمبلها، عکسها یا تصاویر، اغلب برای آنها آسانتر است. بعضی بچهها یاد گرفتهاند که کمی از اشارات دستی را با موفقیت مورد استفاده قرار دهند. برای دیگر بچههایی که کنترل کمتری روی حرکات مختلف دستانشان دارند مشکل تر است که خیلی از اشارات را یاد بگیرند. به نظر می رسد که برای افراد اوتیسمی، به کار بردن یک روش ثابت ارتباطی آسانتر است و آن را بهتر می فهمند. آنها در ثبت اطلاعات حسی مشکل دارند. مثل آنکه پیام را گم کرده باشند و این به آنها شانس کمی می دهد تا به روش خودشان از اطلاعات استفاده کنند. نشانه های تصویری یا بینایی از قبیل نشانه های میرجانسون، روش آسانتری را برای دانشآموزانی که هنوز نمیتوانند پیامها را هم دریافت کنند و هم بفرستند، ارائه میدهد. خیلی از بچههای اوتیسمی قبل از آنکه بتوانند صحبت کنند یاد میگیرند که بخوانند. بنابراین، درک ساختارهای داده شده در شکل نوشتاری برای این افراد آسانتر است. ترزجولیف مینویسد که او کلمات را وقتی که روی کاغذ نوشته شده بود، بهتر می توانست بفهمد تا موقعی که با صدای بلند گفته میشد ... « من احساس عجز و ناکامی میکردم، زیرا صداهای کلمات خیلی گیج کننده بود. مردم از من انتظار داشتند که گفتار آنها را بفهمم.» ( جولیف، لنس دان و رابینسون، 1992، صفحه 14 ) روشهای انتخابی ارتباط، از یادگیری یک شخص برای صحبت کردن جلوگیری نخواهد کرد. برای آنها که میخواهند قوانین ارتباط را یاد بگیرند، تحقیق و پیشنهاد تجربی ما آسانتر خواهد بود؛ البته، اگر مجبور نباشند که در همان زمان صحبت هم بکنند. به خاطر داشته باشید که بیشتر ما، ارتباط را مدتها پیش از آنکه احتیاج به صحبت کردن داشته باشیم، یاد گرفتهایم. ما باور داریم پس از اینکه بچهها با تعدادی از مدلهای ارتباطی آشنا شدند، یادگیری صحبت کردن برای آنها آسانتر خواهد شد.
ارتباط سهل و آسان
رزماری کراسلیکسی که در ملبورن استرالیا زندگی میکند، مدت زمان قابل توجهی را برای پیشرفت تکنیکی به نام ارتباط آسان، گذرانده است. ارتباط سهل و آسان، به این صورت است که شخصی به طور فیزیکی از دانشآموز حمایت کند (مثلاً دستش را روی دست یا شانة او بگذارد ). در ابتدا آسان کننده حرکت دانشآموز را زمانی که در حال اشاره کردن یا تایپ کردن است، بهبود میبخشد. دانشآموز ممکن است از یک تصویر یا تختة الفبا، یا کامپیوتر یا استفاده کند. همچنین شخص آسان کننده یک حمایت احساسی را به وجود میآورد و این باعث تشویق دانشآموز در تلاشش میشود. در گذشته، این تکنیکها که مشکلات فیزیکی داشتند، مورد استفاده قرار می گرفت، ولی رزماری کراسلی یکی از اولین افرادی بود که این تکنیک را برای افراد اوتیسمی به کار برد. داج بیکلن، استاد دانشگاه سیراکیوز نیویورک، علاقة زیادی به کار رزماری کراسلی نشان داد و به پیشرفت تکنیکهای او کمک کرد. داج بیلکن و رزماری کراسلی دریافتند که بسیاری از دانشآموزانی که با آنها کار کردند، مهارتهای غیرقابل انتظاری دارند، حتی آنهایی که به میزان اندکی از آموزش رسمی برخوردار شده بودند. مدتها پیش از روش ارتباط آسان، گزارش شده بود که افراد اوتیسمی قادر به خواندن هستند؛ اگر چه گفته می شود که آنها دارای ناتوانی هستند.
اعتبار ارتباط سهل و آسان
ارتباط آسان روشی بسیار جدالی است، زیرا شخص دیگری هم به طور فیزیکی در فرایند ارتباط درگیر است، همیشه این سئول مطرح است که آیا فرد اوتیسمی که می خواهد ارتباط برقرار کند، در هر حالتی تحت تأثیر شخص آسانکننده است؟ اگر مسأله تنها انتخاب یک نوشیدنی برای نهار باشد خیلی مهم نیست، بلکه زمانی این مسئله بحرانی میشود که شخص ارتباط برقرار کننده شاکی می شود و فرد آسان کننده را به تهاجم فیزیکی یا جنسی متهم می کند. متأسفانه، در دنیای ما ادعاهایی به این صورت وجود دارد و استفاده از روش ارتباط آسان خیلی زیر ذره بین قرار گرفته است. بسیاری از محققان انرژی و مدت زمان قابل توجهی را صرف کرده اند تا راههایی برای معتبر نمودن روش ارتباط آسان پیدا کنند. دو انتقاد مهم برای کسب این اعتبار وجود داشته است. داج بیکلن و همکارانش، کار دانشآموزی را بررسی کرده اند که از آسان کنندههای مختلفی، در دوره های زمانی متفاوت کمک می گرفته است، آنها دریافتند که دانشآموزان آنها، همواره از هجیهای اختراع شده با آسانکنندههای متفاوت استفاده کرده اند و برای آنها هیچ فرقی نمی کند که چه کسی آسان کننده باشد. همچنین تمایل دارند با آسانکنندههای خود به مکالمه بپردازند و در مواقعی بتوانند اطلاعات درست و مناسبی را در مورد وقایع زندگی که آسان کننده ها هیچ آگاهی از آنها ندارند، در اختیارشان قرار دهند. به نظر میرسد که آسان کنندهها به توانایی دانشآموزان و موفقیت آنها اعتقاد کامل دارند. دانشآموز اوتیسمی نمی تواند با یکی از اعضای خانوادهاش تایپ کند، چون توانایی خود را باور ندارد ( به بیکلن، مورتون، ساها، دانکن، گلد، هارداردوتیر، کارنا، اکانر و راو مراجعه شود، 1991 ). دیگر محققان از قبیل ویلر یاکوبسن، پاگلیری و شوارتز (1993)، هاجسون، ملیتا وآرنولد (1993) و نویسنده کتاب پانل دورة ناتوانی عقلانی (1989)، همگی از یک تحقیق تجربی استفاده کردهاند. بیشتر آزمایشهای آنها، به این صورت بود که اطلاعاتی را که دانش آموزان به آسان کننده می دادند، مخفی می کردند و از آنها می خواستند میکروفونها را بپوشانند و از یک پرده استفاده کنند تا متوجه نشوند که ارتباط برقرار کننده چه میبیند یا چه میشنود. در بعضی از آزمایشها، آنها در طول زمان کار از طریق میکروفن سؤالات مختلفی را از ارتباط برقرار کننده میپرسیدند یا تصاویر گوناگونی را نشان میدادند یا کلمات متفاوتی را بیان می کردند. در موقعیتهای دیگری، ارتباط برقرار کنندهها در یک فعالیت بدون حضور آسان کننده شرکت کردهاند و بعد برای توصیف حادثه در بعضی موارد که از آسان کنندة آنها کمک گرفته شده است، سؤال کرده اند. این روش در کسب اعتبار برای روش ارتباط آسان موفقیت اندکی داشته، زیرا در بعضی مواقع اگر ارتباط برقرار کننده اطلاعاتی مشابه با آنچه که آسان کننده به او میدهد داشته باشد، پاسخ خواهد داد. به هر حال، بیشتر مطالعات اخیر،به این نتیجه رسیده اند که اگر شخص با نوع کار آشنایی زیادی داشته باشد، به طوری که برای انجام دادن آن سؤال کند و این شانس را نیز داشته باشد که آن را با آسان کننده اجرا کند، در شرایط بسیار بهتری آزمایش تجربی را انجام خواهد داد. به هر حال، بعضی از ارتباط برقرار کنندهها هنوز هم در موارد دقیقتری که پیش می آید مشکلاتی دارند، اما پاسخ خیلی کلی خواهند داد. برای مثال، دانشآموزی که تصویر یک وانت را دیده، پاسخ میدهد: « وسیلة نقلیه » ضمن اینکه برای تصویر یک نان تایپ میکند: «غذا» ( ویلر و دیگران، 1993، ص 54 ).
یوجین مارکوس، یک بیمار اوتیسمی ناتوان در گفتار است و از ارتباط آسان شده استفاده میکند، او میخواست شرح دهد که میتواند در آزمایش تست ویلر - که به نظر هم آسان میآید - قبول شود. در حقیقت، او توانست در تست قبول شود، ولی زمان زیادی وقت را به تمرین اختصاص داد. اگر چه به نظر میرسید که یک ارتباط برقرار کننده با بیان مؤثر است. او مانند اشخاص دیگری که در مطالعة ویلر بودند، اغلب اوقات دردسر و مشکل زیادی با کلمه داشت، اگر چه بعضی اوقات مفهوم آن را میفهمید. واضح است که در این مطالعات، بعضی ارتباط برقرار کنندهها قادرند افکارشان را با موفقیت انتقال دهند، اما این هم آشکار است که در مواقع ضروری، آسان کننده تأثیراتی می گذارد که از آنها آگاه نیست. نتایج متفاوت از این دو آزمایش برای اثبات اعتبار این روش، گیج کننده به نظر میرسد و ممکن است که شما در بعضی موارد ارتباط آسان کننده را کنار بگذارید. ما باور داریم که در این مرحله لازم است که آسان سازی را با یک دید باز و محتاطانه بررسی کنیم. به عنوان یک معلم، شما خواهید فهمید که همیشه روی پاسخهای دانشآموزانتان تأثیر میگذارید. این یک فرایند آموزشی است و ممکن است ارتباط آسان شده، شکل آموزشی مؤثری برای تعداد کمی از دانشآموزان اوتیسمی باشد. همچنین ، ممکن است به تمرکز دانشآموزان هم کمک کند. زن جوانی که تایپیست مستقلی شده است، نقش روش ارتباط آسان را در موفقیت خود چنین توضیح میدهد:
« در نظر بگیرید، وقتی من نمیتوانستم تایپ کنم، هنوز در حال یادگیری بودم.. اما ایدههای غیرطبیعی همه قاطی میشوند، سؤالی را در نظر بگیرید که غیر ممکن بود پاسخ داده شود. در نظر بگیرید که من قادر نبودم و یا علاقه مند نبودم که فکر کنم، قبل از اینکه بتوانم تایپ کنم. همة انتقال دهندههای من در مدرسه افکارم را سازماندهی میکردند ( رک. روبین، 1994 ). مشاهدات ما نشان داده است که دانشآموزان اوتیسمی اغلب اوقات به ارتباط آسان شده علاقه مند شدهاند و همکاری اندکی را که معمولاً بدیهی و واضح نیست، از خود نشان داده اند. بعضی از دانشآموزان هم، بعضی از رفتارهای غیرمعمول آنها کاهش یافته است. پس ازآنکه، استفاده از آسانسازی را شروع کرده اند. برخی از دانشآموزان در تایپ کردن مستقل شده اند؛ به این صورت که بدون کمک دست کسی قادرند تایپ کنند. زمانی که دانشآموز اولین قدمها را به سمت استقلال برمی دارد، ممکن است لازم باشد که به اولین سطوح ارتباط برگردیم. این سطوح برای بعضی از دانشآموزان، ممکن است شامل بازگشت به اشارة به تصاویر یا تک واژه ها شود یا حتی اگر آنها بتوانند جملات مرکبی را با آسانسازی بنویسند، ضروری است که در ضمن برنامهریزی مراحل مختلف و حرکت قدم به قدم به سمت مستقل شدن با دانشآموز کار شود. در بعضی مواقع که آنها اضطراب دارند یا خسته اند، ممکن است احتیاج به حمایت بیشتری داشته باشند، حتی وقتی که دانشآموز به مرحله بالایی از استقلال رسیده، باز هم ممکن است حضور شخص دیگری لازم باشد. این شخص، اغلب او را تشویق میکند یا او را در متمرکز کردن حواسش به یک مورد خاص یاری میدهد. تعدادی از محققان دانشگاه سیراکیوز، یک نوار ویدیویی از کار و تجربیات خود را در این مرحله (هر مرحله از روش: به سوی ارتباط مستقل ) به منظور اطلاع رسانی بیشتر در این گونه موارد تهیه کرده و در اختیآر ما قرار داده اند. این کار ممکن است باعث شود که ما روشهای تأثیرگذار بیشتری برای کمک به ارتباط برقرار کننده ها کشف کنیم تا آنها نیز مستقل شوند و سؤالات بیشتری در مورد ارزش ارتباطشان با دیگر دانشآموزان بپرسند. لازم است وقتی امکان استفاده از راههای ارتباطی مطمئن که دانشآموز آنها را می شناسد وجود ندارد، انتخابهای دیگری در دسترس او قرار گیرد. ممکن است در زمان یا مکانی دانشآموز به آسان کننده دسترسی نداشته باشد و یا امکان تایپ کردن برای او وجود نداشته باشد، بنابراین، آنها به روشهای ارتباطی دیگری هم نیاز دارند. برای مثال، آنها ممکن است از حرکتهای مستقل، آواهای صوتی و یا نگاه به سمت چیزی که انتخاب کردهاند، استفاده کنند.
به مقداری که ارتباط پیش میرود:
- ضروری است که هر شخص را به طور جداگانه بشناسید.
- والدین میتوانند منابع ارزشمندی از اطلاعات در مورد کودک باشند.
- ارتباط مشکلتر از صحبت کردن است ( یا نوشتن یا امضاء کردن ).
- ارتباط یک عمل متقابل است.
- بچههای اوتیسمی مقدار کمی از آنچه را ما میگوییم میفهمند، اما شاید وقتی بخواهند چیزی را توصیف کنند یا تمایل به پاسخگویی داشته باشند، در درک اشارات واضح هم مشکل پیدا کنند.
- به خاطر مشکلاتی که خیلی از بچهها در دریافت پیامهای سمعی دارند، شکلهای بصری اغلب برای آنها راحتتر است. روشهای دیگر ارتباط، از یادگیری صحبت کردن یک شخص جلوگیری نخواهد کرد.
- هنگامی که امکان استفاده از راههای ارتباطی مطمئن که دانش آموز آنها را می شناسد وجود ندارد، انتخابهای دیگری باید برایش قابل دسترس باشد.
رفتار غیر عادی
بچههای اوتیسمی ممکن است یک سری از رفتارهای غیر معمول از قبیل چرخاندن اشیا، به هم زدن دستانشان و سر و صدا کردن را از خود نشان دهند. در اولین نگاه، خیلی از این حرکات در نظم کلاس غیر طبیعی به نظر میرسد. معمولاً بچهای که چنین رفتارهایی را از خود نشان میدهد، به طور آگاهانه به شیطنت نمی پردازد. در این بخش، ما در مورد بعضی از همین رفتارها صحبت میکنیم. در بخش 3، چند استراتژی برای برخورد با آنها و تشویق دیگر روشهای اجتماعی مورد نیاز را ارائه میدهیم. بچههای اوتیسمی، قبل از هر چیزی بچه اند و در بیشتر موارد، مثل سایر بچهها تحریک میشوند. به هر حال، ناکامی در یادگیری قوانین اجتماعی معمولی، ممکن است باعث نشان دادن این روشهای عجیب در بچههای اوتیسمی شود. بنابراین، دلیل رفتار ناخواسته ممکن است خستگی، کسلی یا احساس شکست در انجام کاری و یا شکست در مراحل عادی زندگی روزمرة آنها باشد. رفتارهای بسیار زیادی وجود دارند که به دلیل این مشکلات خاص رخ میدهند. مشکلاتی که بچه های اوتیسمی در حواسشان دارند، باعث می شود که بعضی اوقات با کارکردن در محیطی که به وسیلة افراد همسن خودشان محاصره شده، مشکل داشته باشند. آنها ممکن است به وسیلة صدای چراغهای فلورسنت یا خطهای کاغذ آشفته و مضطرب شوند و یا برای تعیین وقت نهار و زمان رفتن به خانه دچار مشکل شوند. بعضی اوقات این بچهها، مانند سایر کودکان، اگر به آنها شانسی داده شود، یک موقعیت را با مهارت درست خواهند کرد. این رفتار آنها در صورتی افزایش می یابد که نتیجه فعالیت آنها قابل قبول و همراه با موفقیت باشد. در بعضی مواقع، تعدادی از بچهها در کلاس به صورت گروههای زیادی تقسیم می شوند و بنابراین، میزان زیادی از فعالیت آنها انتقال داده میشود و در یک موقعیت ناگهانی، هیچ نیازی به دیگران نخواهند داشت. این زمانها را باید خوب به خاطر داشته باشیم که بعضی اوقات برای این بچهها آسانتر و لذتبخشتر از تقاضاهای کلاس است. برای این دانشآموزان لازم است که بعد از یک دوره تمرکزو یا شرکت در یک فعالیت استفاده از زمان به وسیله خود آنها به عنوان یک پاداش در نظر گرفته شود. ضروری است که از این بچهها، به همان مقداری که سایر بچهها در کلاس هنگام انجام وظیفه کنترل میشوند، مراقبت شود. برای مثال، برای بیشتر بچهها وظایف مشخصی از سوی معلم تعیین میشود که باید به طور کامل انجام شود. برای دانشآموزان اوتیسمی وظایف ممکن است مشابه نباشد یا مدت زمان به اندازه سایرین طولانی نباشد، اما باید معلم زمانی را که تشخیص میدهد کودک قادر به انجام آن تکلیف است، تعیین کند و اصرار داشته باشد که او در این مدت زمان کارش را تمام کند. اگرچه دیگران اجازه ندارند از این روش استفاده کنند، ولی کودک اوتیسمی اجازة این کار را دارد. البته، اگر مقاومت او ادامه یابد شاید نیاز باشد بررسی کنید که او در کدام مرحله از کار مشکل دارد.
رفتار غیر عادی
شاید این عمل از روی شیطنت نباشد و لازم باشد که دلایل به وجود آمدن چنین رفتاری را بررسی کرد.
نباید هیچ عذری برای دوری از وظایف پذیرفته شود.
.: Weblog Themes By Pichak :.